عشقمو میگم نزدیک دوساله باهمیم رفت و اند دارم به خونشون حتی بعضی جاها مامانش دعوتم میکنه غریبه انا ..دوسم داره کل طایفه شون منو میشناسنم یعنی به همشون معرفیم کرده الانم سربازه چن ساعت پیش بیرون بودیم تو پارک نشستیم اهنگ گذاشت سرمو گذاشتم رو شونش هرووقت پیششم فقط نگاش میکنم و تو دلم میگم خداجون من بدون این نمیتونم همیشه پیشم باشه بعدش رفتیم بستنی نمیدونم بحث چی شد با شوخی میخندید میگف تاهمینجاشم هنر کردما باهاتم و از این حرفا
اون اینطوری میگه ولی من دلم هزارتیکه میشه الان بغض گلومو گرفته
توروخدا تو این شبای قدر دعاتونو ازم دریغ نکنید