دوستم مادرشوهرش اردبیلیه خیلی از آش دوغ هاشون تعریف میکرد گفتم وسایل میگیریم یه روز بیا خونمون درست کنیم دیروز رفتم خرید کردم دوستم قرار شد امروز ناهار زود بیاد درست کنیم. بعد ما یه گروه دوستانه داریم ۵ نفریم جاریم که از من ۵سال بزرگتره هم اونجاست، دیشب دیر وقت بود حدود ۱ونیم اینا، گفتم بچها ماریا فردا میاد خونمون ب صرف اش دوغ هرکی میاد بیاد. جاریم با یه دوست دیگم گفتن ما میایم جاریم گف ولی من اش دوغ دوس ندارم ناهار میخورمو میام. گفتم الان دیر وقته فردا هم تا لنگ ظهر خوابم وگرنه برات یه چیزی درست میکردم گفت نه از شام مرغ مونده اونو داغ میکنم میخورم میام. منم گفتم باشه. اومد ظهر هرکاری کردیم یه پیاله بخوره گف نه. حالا غروب رفته به مادرشوهرم زنگ زده که ارزش قائل نشده واس من چیزی درست کنه اونا خوردن من نگاهشون کردم دلم شکست. منم گفتم من بهش گفتم ک دیر وقته گف غذا دارم از شام، داغ میکنم میخورم میام. مادرشوهرم میگ کاش یه تعارف میکردی ک برات یه چیزی درست میکنم
حالا عکس آش دوغتونو گرفتی؟بذار ما آب دهنمون جاری بشه
کسی جز استارتر منو ریپلای نکنه ....اگه دلتون بحث میخواد یه تاپیک جدا بزنید تگم کنید میام اونجا حسابی از خجالتتون درمیام...گاهی جواب مزخرفات بعضیارو نمیدم ...من همون آدمیم که نه تحصیلات نه معدل الفم تاثیری روی حرف زدنم نذاشته حرفمو رک میزنم حق میزنم میخواد خوشت بیاد میخواد بدت بیاد پشت این کاربری یه آدم بی آزار نشسته که اگه خیلی اذیتش کنید بیفته سر لج باید سفره صلوات پهن کنید تا کوتاه بیاد....اگه ارجاعت دادم به امضام یعنی نه تنها حوصله یاوه گویاتو ندارم بلکه به هیچ جای مبارکمم حسابت نمی کنم ....سعی کن زیاد به پر و بال من نپیچی من اعصاب ندارم یهو میزنم کتلتت میکنم به خود میای میبینی کتلت شدی ...حسن ختام اینکه تضمین میکنم من بی حوصله ترین ادمی هستم که توی عمرتون دیدید...
والا من حق رو ب جاریت میدم چون همچین اتفاقی برام افتاده سریع برا جاریم نودل درست کردم گذاشتم جلوش هم بنده خدا سرسفره با ما بود همم دیگه من مهمون داریم انجام دادم همم خوشحال شد تو جمع خواهرام کوچیکش نکردم تو اول گفتی من خستم نمیتونم چیزی برات درست کنم حرفت واقعا زشت بوده عزیزم باید میگفتی باشه عزیزم یه چیز دیگه برات درست میکنم بعدش ی چیز ساده درست میکردی دیگه مثلا سیب زمینی سرخ کرده با سوسیس