سلام خواهران شرمنده من 8ماه ازدواج کردم.
کرمانی هستم تو سن 17سالگی پدرم که مرد مهربانی خدایی ،ماشین سنگین داره .
یک روز که داشت به یک بنده خدا سوخت می داد .
زن اون آقا یعنی مادر شوهرم شهناز همراهش بود منو دید خوشش اومد .
بعد تعریف پسرش که 2تا بچه داره زنش طلاق داده می کرد به مادرم .