من ۲۵ سالم بود جدا شدم . از همون روز اول خوشحال بودم چون از دست یه روانی که ظاهرش خیلی مظلوم و موجه بود خلاص شده بودم . ده روز بعد از جدایی تا ۸ ماه التماس میکرد برگردم ولی اصلا قبول نکردم
تا قبل از جدایی من التماس میکردم برای آبروم جدا نشیم ولی اون خیلی حرفهای زشتی میزد میگفت از دم توالت تا اینجا پی پی میکنم لیس بزن بدونم دوستم داری
چند سالی تنها زندگی کردم الان ده ساله ازدواج مجدد کردم خیلی راضی هستم خدا رو شکر . با این همسرم گاهی بحث میکنیم ولی اصلا مثل اون نیست زمین تا آسمون با اون گوه فرق داره .
من عاشق همسرم هستم و زندگی اول رو فقط خواب و کابوس میدونم که به لطف خدا تموم شد.