سلام
صبح ساعت حدود۷اینا خواب دیدم چندتا تخم مار اوردم گذاشتم تو خونم برای رزق و روزی😑بعد چند روز دیدم ای وای من مارا از تخم در اومدن هرکدوم ی سمت خونن مار ناااازک مشکی نازکیش به اندازه انگشت بود
رفتم بابامو صدا کردم (فوت شده بابام)گفتم تورو خدا بیا مارا رو جمع کن من میترسم
اومد همه مارا رو از زیر مبل،زیر میز،بالای دیوار،،،گرفت برد
الان یهو این خواب یادم اومد مسخرم نکنید چون پدرم تواون خوابم بود دوس دارم ببینم چ تعبیری داره.اگه بلدین راهنماییم کنید