بعد از اون تاپیک رفتم خونه پدرم.همسرم بهخاطر بچه ها سریع برم گردوند خونه.ولی همچنان مشکوک بود.مثلن گوشیش رمز داشت و بهش
حساس بود.یه روز جونم به لب رسید و گفتم دخترت باید بره پیش مادرش تا زندگیم سبک بشه.اونم فرستاد ولی همیشه بابت بیرون کردن دخترش دلخور بود.تا اینکه یه روز بعد از قهر طولانی گفت برو جدا زندگی کن