میدون و راحت خالی کردی
خودت جواب خودتو دادی باید میموندی تو همون پروسه عادی معمول اگه طلاقی هم بود میگرفتی این همه وقت بلاتکلیف تازه بدتر رفتی جدا زندگی کردی بچه ها چی !خب همینه که راهو براشباز کردی خپدت به نبودت عادتش دادی و رسموندی بهش زندگیت برات کلا ارزشی نداشته درسته اون مقصر بوده ولی خب شما هم راحت وا دادی
اگه اولین باره رفتی اونجا بمونی برت گردونده طبیعیه توقع نکن درجا قبول کنه فقط زور اونجا داره که خودشمقصره ولی تو با نسنجیده رفتار کردنت کاری کردی که تازه التماس اقا رو کنی که بزاره بمونی تو زندگیت طلاقم نمیده هر کاریم میخواد میکنه
تا الان طلاقت نداده احتمالا دوست داره یا دلیل دیگه ای داره چون مثلا ازدواج دومشه نگران حرف و‌حدیثه و این حرفا ؟
به هر حال باید تکلیف و‌روشن کنی
حتی اگه لازمه از طریق قانون
بهش بگو یا طلاق بده یا برگردم سر زندگیم حالا اینکه کجا بودم این مدت و چی شد و یه به یر با اون داستان زن سومت و این چیزها 😐
ولی یه مشاوره برو بهتر کمکت کنه
قطعا میموندی هم جنگ عصاب خودشو‌داشت
ولی هواست باشه این حس دوست داشتنت ممکنه از تنهایی از خسته شدن از شرایطو بلاتکلیفی باشه وگرنه تو اون زمان کم‌کاری در حقت نکرده قابل هضم‌نیست شاید حس دوست داشتنت واقعی نباشه سردرگمی همچین چیزیه
فکر کن میموندی چی میشد ؟
چیزهایی که شد و تکرار کن با خودت ببین هنوزم برات مهمن اکه مهمه برگردی هم دوباره داستانه
شایدم دچار عشق بیمارگونه شدی
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
36 ثانیه پیش
37 ثانیه پیش
39 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
