شوهر من یه آدم بیشرفه بی لیاقته امشب تولد بچه خواهرش بودیم ی ویلا اجاره کردیم منم به خودم رسیده بودم من معمولا جشنی مهمونی باشه به خودم میرسم برعکس شوهرای دیگه که خوشحال میشن شوهر من حسوده هیچوقت از من تعریف نمیکنه همیشه ازم ایراد میگیره من 180 درجه ازش سرترم اون نه قیافه داره نه هیکل نه اخلاق عوضی من شرایط خانوادگیم خوب نیست چندوقت پیش میگفت من تورو نجاتت دادم از زندگی بهت نون اب میدم من باعث پیشرفت تو شدم همین که داری با من زندگی میکنی خداروشکر کن حالا زندگیش چیه خونه مستاجری عروسی که سرویس بدل داد بهم همیشه جلو همه بهم بی احترامی میکنه بخدا من آدمیم که خیلی پرتلاشم اگر با این احمق نبودم الان دانشگاه بودم یا ارایشگر هیچ گوهیی نیست بخدا هیچی فقط مامانش کمکش کرده تازگی که ماشین نوشته خودشو گوه کرده امشب اونجا که بودیم براش غذاشو دادم یه قاشق هم از قاشق های تو جاظرفی خود همون ویلا بهش دادم وسطای خوردنش که بود فهمید این قاشقه مال خودمون نیست جلو داداشاش جاریام همه هرچی از دهنش در اومد گفت کلا دنبال بهونه بود همش ناراحت بود بهم فحشای زشت داد من قبلش برای همین جشن کلی بدو بدو داشتم براشون امشبی که خواستم خوش بگذره زهرم کرد بخدا سه سال عقد بودم بلاها که این روانی به سرم نیاورده چهارساله خونه خودمم یه بار رفتم قهر کتکم زده بود که تا شب نشد برگشتم ولی میخوام برم فردا این اشغال داره سو استفاده میکنه میگه من هرگوهی بخورم این حقشه تحمل میکنه به امام حسین هیچ پوخی نیست به ولله من ازش خیلی سرم از این میسوزم هیچیییی نیست ولی برامن خودشو دست بالا میگیره خیلی خوردم کرد دفعه اولش نیست ولی فردا میرم تا نیاد بگه گوه خوردم بر نمیگردم
به نقل از آیت الله العظمی اراکی: زمانی در ایران هرجا آتش روشن میکردند مردم برای بردن زغال گداخته و روشن کردن کرسی، تنور یا منقل به آنجا میرفتند در ماه خداییِ محرم، در نزدیکی خانه یک زن بدکاره، هیئتی به پا شده بود. زن هم برای بردن آتش به محل رفت و سوال کرد زیر دیگتان روشن است؟ آتش میخواهم. گفتند بله برو بردار. زن سمت دیگ رفت، و دید آتش خاموش شده خم شد و به هیزمها فوت کرد. مقداری از خاکستر به چشمش پاشید اما ادامه داد تا جایی که هیزمها دوباره روشن شدند. همان اندازه که میخواست برداشت و رفت.اما...همان شب خوابی دید . او دید چند نفر به گردن،دستهاو پاهایش غل و زنجیر بسته و میبرند تا عذابش کنند و هرچه فریاد میزد شما را به خدا ولم کنید کسی گوش نمیداد . زن،بانویی دید که از دور به آنها نزدیک میشد. مأمورهای عذاب با دیدن بانو زنجیرها را رها کردند. بانوی بزرگوار ایستادند و فرمودند چرا میبردیش. گفتند چون بدکاره و فاسد است . بانو گفت نههه... او نگذاشت آش نذری مجلس حسینم خراب شود ... دیگ را روشن نگهداشت. او بخاطر حسینم چشمهایش اذیت شد بخاطر حسین من رهایش کنید ....زن با ترس بسیاری وحشت زده از خواب بیدار شد و مدام با گریه و زاری از حضرت مادر، زهرای اطهر علیهاالسلام، کمک میخواست تا یاریش کند برای پاکدامنی.او همان زن انگشت نمای شهر، توبه کرد و با یاری حضرت زنی مومنه شد تا جایی که هر زمان و هر کجا روضه ای برای حضرت ارباب به پا میشد دنبالش میرفتند و او را دعوت میکردند. و با اولین جمله روضه خوان " السلام علیک یا ابا عبدالله" زن به شدت گریه میکرد و شیون جانسوزش بلند میشدجون و زندگیم فدات یا حضرت حسین علیه السلام که در ❤ خدایی و رضای تو رضای پروردگارمه تو بحث کردن دانش و ادب مهمه
از همه لحاظ ازش سرم اون بد دهن بی شعور ولی من هیچی جوابشو نمیدم اون فقط فحش میده سر هرچی دعوا میکنه& ...
آخه تو الان داری همش فحش میدی یه لحظه گ..ه از دهنت نمیفته. اگه میتونستی که تو هم از خجالتش در میومدی. البته به نظرم رفتار ایشون رو شما هم تاثیر گذاشته و اگه حواست نباشه به خودت میای میبینی شدی یکی لنگه خودش
من وقتی پیام میدم لبخند به لب دارم، پوستمم حسابی کلفته. اگه تمایل به بحث و گفتگو نداری کافیه یه استیکر گل برام ریپلای کنی
پدرشو در بیار اگر شرایط طلاق داری حداقل یه حرکتی بکن اصلا کوتاه نیا مگه از تو بدش نمیاد پس اگه جرات داره طلاقتو بدهاز یه دونه بچههم نترس فردا روزگار اونم سیاه میکنه
شوهر باید سکوی پرواز زنش باشه نه اینکه بال هاشو قیچی کنه و مانع پیشرفتش بشه!نمیدونم چرا یه سریا ب اسم غیرت یا دوست داشتن جلو پیشرفت زنشونو میگیرن...پیشنهاد میکنم بهش فرصت بده و باهم زوج درمانی برین اگه تاثیر نداشت از این آدم طلاق بگیر
آخه تو الان داری همش فحش میدی یه لحظه گ..ه از دهنت نمیفته. اگه میتونستی که تو هم از خجالتش در میومدی ...
من بی زبونم اینجا دارم خودمو خالی میکنم نمیدونی چه فشار عصبی رومه نمیدونی چقد تحقیرم کرد چقد بهم فحش داد بخاطر یه قاشق منم محلش ندادم سرمو با بچم گرم کردم اصن الکی الکی دنبال دعوا بود