2777
2789
عنوان

کاری که امشب شوهرم جلوی جمع کرد آبروم رو برد عوضی

| مشاهده متن کامل بحث + 18978 بازدید | 347 پست
دیگه از این عذاب بدتر بخدا مادرش پدرش همه میدونن من دارم فداکاری میکنم مامانش میگفت حق داری راست میگ ...

خودت پس انداز داری؟

بچه رو ازت میگیره

باید قانونی بری جلو

مدرک جمع کنی که حضانتو بتو بدن

پول داشته باشی 

این راحت مهرتو میپیچونه

چرا پیش یه مشاور خانواده نمیرین برای حل مشکلاتتون 

از پی رد و قبول عامه خود را خر مکن*چون نباشد کار عامه جز خری یا خر خری*گاو را باور کنند اندر خدایی عامیان* نوح را باور ندارند از پی پیغمبری

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

شوهر منم اینجوریه سعی کن نری فقط دلت برا خونت و بچه ات تنگ میشه بدتر نمیاد دنبالت خودت بر میگردی بدتر هم میشی سعی کن نری الان عصبی منم دیدم این روزها و سعی کن باهاش هیجا نرو تا آدم بشه 

نصفش شد مدفوع  بوی خوبی نمیاد جفتتون هم مثل هم هستید تو چی سرتر هستی؟ فحش دادن؟

از همه لحاظ ازش سرم اون بد دهن بی شعور ولی من هیچی جوابشو نمیدم اون فقط فحش میده سر هرچی دعوا میکنه 

میشه برای مادر شدنم صلوات بفرستید خیلی وقته منتظرم 😭❤️❌

بحق این شبای عزیز بزودی دلت روشن میشه به خبر اومدن بنددلت. خدا بزرگه و همه چیز براش آسون❤

به نقل از آیت الله العظمی اراکی: زمانی در ایران هر جا آتش روشن میکردند مردم برای بردن زغال گداخته و روشن کردن کرسی، تنور یا منقل به آنجا میرفتند در ماه خداییِ محرم، در نزدیکی خانه یک زن بدکاره، هیئتی به پا شده بود. زن هم برای بردن آتش به محل رفت و سوال کرد زیر دیگتان روشن است؟ آتش میخواهم.  گفتند بله برو بردار. زن سمت دیگ رفت، و دید آتش خاموش شده خم شد و به هیزمها فوت کرد. مقداری از خاکستر به چشمش پاشید اما ادامه داد تا جایی که هیزمها دوباره روشن شدند. همان اندازه که میخواست برداشت و رفت.اما...همان شب خوابی دید . او دید چند نفر به گردن،دستهاو پاهایش غل و زنجیر بسته و میبرند تا عذابش کنند و هرچه فریاد میزد شما را به خدا ولم کنید کسی گوش نمیداد . زن،بانویی دید که از دور به آنها نزدیک میشد. مأمورهای عذاب با دیدن بانو زنجیرها را رها کردند. بانوی بزرگوار ایستادند و فرمودند چرا میبردیش. گفتند چون بدکاره و فاسد است . بانو گفت نههه... او نگذاشت آش نذری مجلس حسینم خراب شود ... دیگ را روشن نگهداشت. او بخاطر حسینم چشمهایش اذیت شد بخاطر حسین من رهایش کنید ....زن با ترس بسیاری وحشت زده از خواب بیدار شد و مدام با گریه و زاری از حضرت مادر، زهرای اطهر علیهاالسلام، کمک میخواست تا یاریش کند برای پاکدامنی.او همان زن انگشت نمای شهر، توبه کرد و با یاری حضرت زنی مومنه شد تا جایی که هر زمان و هر کجا روضه ای برای حضرت ارباب به پا میشد دنبالش میرفتند و او را دعوت میکردند.  و با اولین جمله روضه خوان " السلام علیک یا ابا عبدالله" زن به شدت گریه میکرد و شیون جانسوزش بلند میشد  جون و زندگیم فدات یا حضرت حسین علیه السلام که در ❤ خدایی و رضای تو رضای پروردگارمه   تو بحث کردن دانش و ادب مهمه
برو خونه مادرت تا به گوه خوردن نیفتاد جلوی بقیه نگفت غلط کردم باهات اینطوری حرف زدم برنگرد حساب کارد ...

اره همین کارو میکنم یه بار ترسو میزارم کنار برای همیشه باید یه حرکتی بزنم

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز