سلام خانوما خوبید دیروز ده دیقه مونده به افطار با مادر شوهرم دعوا کردم واسه سحری مرغ بار گذاشتهبود اونروزم پیتزا درست کردیم همه مواد پیتزا رو پختم خرد و اماده کردم و درست کردیم و اونم تو تنور گذاشتلامصب دوبارم رفتم به مرغ سر زدما سفره افطارم اماده کردم سرم درد میکرد رفتم اتاقم دراز گشیدم یعد یهو مادر شوهرم جیغ و داد که مرغ سوخته هرررچییی از دهنش در اومد بهم گفت (دوساله ازدواج کردمیه بچه هشت ماهم دارم فعلا باه مزندگی میکنیم تا خونم اماده شه)میگه که تو نگا نکردی اینا قبلا هم تو اوایل ازدواجم خیلی اذیتم کرد و میگفت تو گهیزیه اینات کمه و هیچی نداری درحالی که همه چی دارم
منم مثل خودش هرچی از دهنم در اومد بهش گفتم یعد رفتم اتاقم گریه کردم شوهرم انقد ناراحت شد دلداریم میداد افطارم شد نرفتیم بیرون من که اصلا نمیخواستم از اتاقم بیام بیرون ولی چون پدرشوهرم اومد گفت بیا بریم اینجور بحث پیش میاد رفتم انقد دلم گرفته نمیدونم چیکار کنم اولین بارم نیست اینجور بحثا پیش میاد میگه تو هنوز چیزی ندیدی گریه میکنی دلت خیلی بزرگه و این حرفا 🤕🥺😭😭😭
من خودم تو شهرستانیم اینا تو روستا زندگی میکنن خداروشکر خونمم دارم توشهر میسازم خییلی بی فرهنگن میگه چون عروسی باید هر حرفی رو بکشی و بسوزی عجباا تو دید اینا عروس باید خر حمالی کنه همش کارای عروس اولش و تو سرم میزنه بی شخصیت
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!