امروز مامانم تقریبا مجبورم کرد که به خاطر اون به بابام دروغ بگم تا سیزده بدر نره با خانواده پدرم
و دوباره هم مجبورم کرد یه دروغ دیگه بگم که افتاری که خانواده پدرم دعوت کرده رو نره
الان پدرم خیلی باهام سرسنگینه
به مادرم هم گفته بودم نمیخوام دروغ بگم خیلی ناراحت شده بود
خیلی مادرم از خانواده پدرم بدش میاد
نمیدونم چیکار کنم خیلی از رفتار پدرم ناراحتم البته واقعا دروغی که گفتم هم این نبود ک الکی باشه
یه چیزی تویه این مایه ها که من خیلی سرم شلوغه