دوست دارم یک خونه کوچک دو خوابه برای خودمو پسرم داشته باشیم اتاقش رو با سلیقه خودش بچینه هر آخر هفته ها یا بریم مهمونی یا مهمون بیاد اونقدر که دیگه پسرم شبا با آرزوی مهمونی گرفتن نخوابه
کلی مسافرت بریم تا دیگه دلش مسافرت نخواد
تو خونمون همیشه صدای موسیقی بیاد و شاد باشیم و دیگه اینطوری هر کس تو سکوت با خودش مشغول نباشه
دوست دارم دیگه گریه های منو نبینه دیگه کلمات نفرت انگیز و ناامید کننده ازم نشنوه
خدایا دلم آرامش میخواد دلم یک چایی بعد از تمیز کردن خونه تو سکوت و آرامش میخواد نمیخوام دیگه حرص بخورم حسرت بخورم
دوست دارم برم باشگاه دوباره مثل قدیما ساز بزنم و کوهنوردی کنم کسی جلومو نگیره کسی بخاطر یک ساعت بیرون رفتن از خونه بهم تهمت نزنه
خدایا نمیدونم چقدر دیگه زنده ام اما بذار این دنیارو با حسرت ترک نکنم