هروقت با شوهرم میرم بیرون توی شهر دور بزنیم یا بریم خونه کسی پیاده میریم قدم میزنیم ولی من دوست دارم توی راه با شوهرم حرف بزنم ولی هروقت حرف زدم به حرفام گوش نمیده میگه هیس دارم فکر میکنم
منم داشتیم میرفتیم جایی تا خواستم حرف بزنم گف هیس زارم فکر میکنم منم ساکت شدم رفتیم مهمونی و برگشتیم دیگه حرف نزدم باهاش اومدیم خونه رفتم توی اتاقم چیکا کنم با این اخلاقش همش بحثمون همینه
نگا یه دوره هایی ادم اینجوری میشه مثلن خود من قبلنا موقعی ک تو اتوبوس مینشستم دوس نداشتم کسی باهام صحبت کنه اما الان ن اینجوری نیستم،احتمالن بخاطر طبعشه،وقتی طبع فکرو خیالات ت ذهنت زیاد بشه ع هر فرصت ارومی استفاده میکنی ک بری ت دنیای خودت
بزا ت خونه دود اسپند وکندر بو کنه،اگ تونستی بهش افتیمون یا غذاهای سودابر بده
زنها از همه چیز می ترسند..از تنهایی..از دلتنگی..از دیروز..از فردا..از زشت شدن..از دیده نشدن..از جایگزین شدن..از تکراری شدن..از پیر شدن..از دوست داشته نشدن❤️
نگا یه دوره هایی ادم اینجوری میشه مثلن خود من قبلنا موقعی ک تو اتوبوس مینشستم دوس نداشتم کسی باهام ص ...
ن بابا
همین امشب قرار بود بریم جاییی توی راه باهام حرف نمیزد گف دارم فکر میکنم به محض اینکه رسیدیم مهمونی شروع کرد به صحبت کردن با بقیه منم از ساعت یازده که رفتیم تا الان ک برگشتیم اصلن باهاش حرف نزدم رفتم توی اتاقم
ن بابا همین امشب قرار بود بریم جاییی توی راه باهام حرف نمیزد گف دارم فکر میکنم به محض اینکه ر ...
میگم ک وقتی ی فرصت ارومی براش پیش میاد میره ت فکرو خیال وگرنه ک ت جمع اینجوری نیس
زنها از همه چیز می ترسند..از تنهایی..از دلتنگی..از دیروز..از فردا..از زشت شدن..از دیده نشدن..از جایگزین شدن..از تکراری شدن..از پیر شدن..از دوست داشته نشدن❤️