اقا منو شوهرم هر دو درخانواده ای مذهبی چشم به جهان گشودیم 🤐😂
یک ماهی بود نامزد بودیم من کارورزی میرفتم یک اداره ای ساعت ۲ظهر نامزدم میومد دنبالم با ماشین باباش
بگو خب 😐😂😂
هیچی دیگه روز اول که اومد دنبالم مامانم میگفت نکه بری بشینی ور دست پسره 🤐 صندلی عقب بری
منم ساده چشم و گوش بسته 😂 گفتم باشههه
اقا ایشون اومد دنبالم در جلوی ماشین رو باز گذاشت
منم گرخیدم گفتم یا خدااا منظورش چیه ایا🤐😂 رفتم صندلی عقب نشستم .
نامزدم استارت زد و راه افتاد گفت چرا جلو نیومدی (منم تو دلم میگفتم اگه بگه بیا جلو از فردا برم کنارش بشینم 😂😂)
گفتم همینجا راحته مرسی دیگه هیچییی انقد خوشحال شد گفت افرین همین انتظار رو ازت داشتم 😐🤐🤐
و برای بار چندم تو پرم خورد .
😂😂😂😂