هشت سالی هست که باخواهر شوهرم رابطه خوبی نداریم فقط درحد سلام وعلیک .البته این رابطه ازوقتی که من ازدواج کردم سرد بوده. ولی من عادت داشتم به کم توجهی خواهر شوهرم .شوهرم دوشب بود دل دل میکرد که بریم خونشون یا نریم .دیشب اونا اومدن خونه ما عید دیدنی نه با همسرم روبوسب کرد نه با منو بچه هام .من دیدم که همسرم چقد ناراحت شد ولی من عادی رفتار کردم وهمه چی تعارفشون کردم ولی هیچی نخورد .بااخم وتخم اومد بااخمو تخم هم رفت .امشب هم ما رفتیم ولی ای کاش نمیرفتیم😢
بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش! پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم میخوای شروع کن.
بخوام از خودم بگم یکی که تا میاد خوشی کنه پس گردنی میخوره🙃بابابزرگای عزیزم.کی میشه بیام پیشتون و دوباره ببینمتون؟😔بزرگترین درسی که زندگی بهم داد این بود که هیچکی نمیتونه زندگیتو تغییر بده جز خودت!ای کاش میتونستم به گذشته برگردم و به خودم بگم فکر نکن یه مرد میتونه زندگیتو تغییر بده،پاشو زندگیتو بساز!💔هزاردفه مردم تا بتونم زندگی کنم ولی هردفه شکست خوردم.شاید مرگ واقعی بتونه بهم زندگی ببخشه🙂گاهی دلم میخواد بچه دار شم ولی همینکه یادم میفته خودم قربانی بیتجربگی پدر و مادرم شدم پشیمون میشم.دلم نمیخواد این حرفارو پشت سرشون بزنم ولی اینجا مینویسم که یادم بمونه تا وقتی شرایط درستی ندارم بچه دار نشم😔و در نهایت بهم ثابت شد اونم یکی مثل بقیه اس و برخلاف ادعاش آدم خاصی نبود🙂
موقعی که بخت را قسمت نمودند بر بشررانده گشتم از درش با تیپا و توپ و تشرمرغ بخت از بام من تا بی نهایت پر کشیدبر در بختم زمانه با ملات آستر کشید. میشه برای اینکه دعواهام باشوهرم کمتر بشه یه صلوات بفرستین التماس دعا