تازه با بابام تو ماشین نشسته بودیم یه شماره واسه بابام زنگ زد بعد بابام صداش رو کم کرد وگذاشت دم گوشش گفت آره فلان شهرم الان تو جاده هستم بعد که رسیدم خونه زنگ میزنم یه چند دقیقه بعدم شماره رو پاک کرد بابام ۴۸ سالشه ازشم بعیده به مامانم خیانت کنه ولی نمی دونم چرا یهو دلم آشوب شد 🥺🥺
ب نام آن که آفریـــد مرا و برای عشق زیـــبایــم ترا خدای مهربانم دوستــــــت دارم برای همه نعمت هایی ک برایم لطف نمودی خدای مهربانم سپاس گذارم برای آفرینش فرشته ای دوست داشتـــنی چـــون مـــــادر و آرامشی کــــه در آغوشش قرار داد ــــی امضای دوست تعلیق شده melikaj20051982هرزگی روشن فکری نیست،بی حجابی هرزگی نیست، بهشت نیز اجباری نیست، مرد حیوانی بی اختیار نیست، و زن بودن علل گناه کسی نیست. حرف های دل یک دختر چادری