جو خونمون اصلا واسه من خوب نیست چون بیماری اعصاب و روان دارم
بابام تا یکم عصبی میشه شروع میکنه به زدن من
دیگه کم آوردم
دیشب انقدر با مشت زد توی سرم انگشت خودش ضربه دید بی شرف
پدربزرگم آدم دانا و تحصیل کرده ایه میخوام اگر فردارفتیم شهرستان
بهش بگم رفتارهای بابامو بگم نذاره دیگه برگردم هر چی باشه پیش اونا آرامش دارم و دیگه نمی ذارن برگردم مامانمم میگه برو همونجا بمون هم من اذیت نمیشم هم تو..
نمیخوام به بابام بگم برنمیگردم وقتی خواست برگرده میگم من نمیام💔
دعا کنید عمه و مادربزرگم همشون همین امشب بمیرن گوش بابامو پر کردن فقط منتظرم برم شهرستان خون به پا کنم طوری که عالم و آدم متوجه بشن مامانم و من هر چی صبوری کردیم پر رو تر شدن
بهش بگم به نظرتون؟