سلام عزیزم من دوباره کاربریمو بزور پیدا کردم ک جواب تایپک شمارو بدم عزیزم میتونی کمکش کنی ?? ببین واقن شوهرت کمک نیاز داره نمیدونم چطوری بگم ولی این مواردی ک گفتی با سختی هایی ک کشیده بعدان باعث خیلی چیزا میشه واقعا ممکنه قاتل شه به مرز جنون برسه البته ک الانم هست تو باهاش زیاد حرف بزن ببین ی روز واقعا اختصاص بده به شوهرت پسرتو ببر پیش مامانت و بشین باهاش حرف بزن بزار خودشو خالی کنه تو فقط گوش کن بزار انقد بگه بگه ک خالی شه از علاقه اش بپرس ببین چی چیزایی رو دوس داره همون کارو بکن ببین چی غذایی دوس داره همونو درس کن بشین بهش بگو ک نمیخاد بیای پیش مشاور تو حرفاتو پشت گوشی بزن تلفنی با مشاور حرف بزنه من چند تا صفحه جلوتر نرفتم بعد از این پیامم میرم میخونم همشو میدونم سختته میدونم اذیت میشی ولی اون واقعا ب کمکت احتیاج داره وقتی تو دعوا بهت گفته میدونم ازم متنفری ینی چی ینی واقعا احساس میکنه تو زندگیت اضافیه میدونم خیلی سختهههه ولی کمکش کن از این باتلاق بیاد بیرون الان واقعا تو میتونی کمکش کنی و اینکه تا جای ممکن نزار بره خونه مادرش خودتم اصلا نرو
الهی سر خودش بیاد اینهمه اذیتت کرده..
خدا نجاتت بده عزیزم...حس میکنم تو ی مادر خیلی خوبی و هم همسر خوب ولی دیگه زیادی خوبی میکنی... این کارات بد عادتش کرده
احتمالن اوایلش از حقت دفاع نمیکردی و هیچی نمیگفتی... وگرن انقد دد پرررو نمیشد... من خودم افسردگی دارم در حد توهم زدن.. اما انقد با مردم مهربونم و انقد ب دوست و فامیل محبت میکنم ک هیچکی نمیدونه من چمه...شوهرت افسرده هم که باشه غلط کرده تشکیل خونواده داده و انقد گستاخه... مطمئن باش اگ مامان باباش پشتش نبودن، این انقد هار نمیشد.
