2777
2789
عنوان

بچه ها تروخدا بیایید شوهرم منو داره میکشه بخدا دیگه طاقت ندارم

| مشاهده متن کامل بحث + 7578 بازدید | 77 پست
عزیزم چه حس بدیه..ناراحت کنندس… اجازه میده خودت بری و بیای؟ ببین خودت دعوت کن رستورانی جایی حالا خ ...

آره هر جایی بخواییم با پسرم میریم کافه و پارک زیاد میریم 

هر کسی رو میبینم با همسرش اینور اونور میره هیچکس مثل من دائم تنها نمیره جایی منو پرم همیشه تنها میریم بیرون هیچ کدوم از فامیل حتی نمیدونن خونه ما کجاست خیلیا ام با من قهرن چون خواستن بیان این بیشرف نذاشت 

دردش همینه تا دارو نخوره همینه بدتر هم میشه

به مرور خیلی خیلی بدتر شده اصلا نمیتونم نگاش کنم چشماش پر از خشم و اضطراب و نفرته اصلا مهربون نیست خیلی خودخواهه جوری که اگر یک چایی برام بیاره سریع بعدش یک چیزی میخواد ابدا نشده یک کاری انجام بده ولی عوضش چیزی نخواد 

اصلا کاملا معلومه رشدش از یک سنی به بعد متوقف شده از خودش قیافش حرف زدنش صداش رفتارش نفرت دارم هر روزم عذابه 

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

به مرور خیلی خیلی بدتر شده اصلا نمیتونم نگاش کنم چشماش پر از خشم و اضطراب و نفرته اصلا مهربون نیست خ ...

اونم فکر میکنه همه دشمنشن مریضه دیگه تازه اینجور اختلال ها ارثی هم هست بالاخره پدری مادری کسیش اینطوری بوده اینم علاوه برارث با تقلید این استرس هارو کپی کرده توی زندگی خودش و شمارواذیت میکنه

واقعیت این است که ما برای رنج کشیدن آفریده شده ایم اما به دنبال لذت میگردیم تنها راه ادامه دادن لذت بردن از این رنج هاست 
تروخدا یکم بیشتر توضیح میدی؟ بچه ام داشتی؟ چه رفتارهایی داشت؟ 

اره یه دختر ۴ ساله دارم. شوهرم اخلاقاش دقیقا همینا بود که گفتی نه جایی میرفتیم نه کسی میومد کلا زندانی بودیم ولی دیگه خودش خیانت کرد راحتم کرد 

حالا که دوتایی رفتید سمت ماشین عروسش تو چشایه من نگاه کن پاشو آفرین ببوسش.گلایه ماشین عروسش خیلی ام پژمرده بودن،لباسایی که تنش بود اصلنم قشنگ نبودن..
چجوری بهش بگم به نظرت؟ من خیلی باهاش حرف زدم ولی میگم شاید اشتباه حرف میزدم چطوری بگم که بفهمه؟  ...

فکر کن ک یه بیمار روبروت نشسته

با بیمار مثل یه مجرم رفتار میکنن؟؟

یواش یواش و با زبون خوش ، ببین دردش چیه

صبوری لازم داره تا درمان بشه

وقت دعوا،فقط بزار تخلیه بشه کامل و سکوت کن

بعدش بهش بگو:

تو تخلیه شدی ولی عروس مادرتو پر کردی از عداوت!خدا ازت بگذره!بجای دعوا،حرفتو منطقی بزن منم میشنوم


نه دفاع مادرتو بکن نه همسرتو

بی طرف باش

خودشون از پس هم برمیان تو داخل نشو ب هیچ وجه

آخخخ ک زمین بدجور گرده ، آدم نماها!!!
اونم فکر میکنه همه دشمنشن مریضه دیگه تازه اینجور اختلال ها ارثی هم هست بالاخره پدری مادری کسیش اینطو ...

دقیقا مادرش همینه مادرش و پدرش تو یک ساختمون و هر کدوم تو یک طبقه جدا هستن مادرش به شدت کثیف و خونش پر از آشغاله از اون طرف به شدت وسواس اینو داره که مریض نشه یعنی سراسر تناقضه مدام با پسرش برای هم قرص جدید پیدا میکنن و می‌خرن و به هم تجویز میکنن مادرش که حتی دیپلم هم نداره اصلا هیچ متخصصی رو قبول نمیکنه میره بالا سرشون میگه این داروهایی که میگم رو بنویس 

برام دعا کن اینو از زندگیم بندازم بیرون بره ور دل مادرش تا خرخره تو قرص غرق بشن 

اره یه دختر ۴ ساله دارم. شوهرم اخلاقاش دقیقا همینا بود که گفتی نه جایی میرفتیم نه کسی میومد کلا زندا ...

طلاق گرفتید؟ دخترت الان مشکلی نداره؟ 

من دارم ذره ذره آب شدن پسرمو میبینم امروز مامانم اینا اومدن از خوشحالی همش دست مامانمو میبوسید

فکر کن ک یه بیمار روبروت نشسته با بیمار مثل یه مجرم رفتار میکنن؟؟ یواش یواش و با زبون خوش ، ببین د ...

بذار یکم قضیه رو بازتر کنم شاید بهتر بتونی بگی راه حلت منطقیه و درستش هم همینه که گفتی ولی ببین چی میگم

اولا من خیلی دلم براش میسوخت میگفتم از یک خانواده خیلی بد اومده زیر دست مادری بزرگ شده که اختلال وسواس فکری شدید نسبت به بدنش داره و پدر فوق دیکتاتور و واقعا دلم میسوخت بی چشم داشت فقط محبت میکردم 

دست تنها بچه رو بزرگ کردم و از اون طرف پای به پای این همه جور دکتری رفتم تا بفهمه حسنش مشکل نداره روحش مشکل داره ولی هیچ وقت اینو نفهمید با اینکه بلا استثنا تمام دکتر ها میگفتن باید بری روانپزشک 

خلاصه من باهاش راه اومدم فکر میکردم میگفتم این محبت ندیده باید اونقدر محبت کنم تا یاد بگیره اما دیدم هر چقدر بیشتر محبت میکنم بیشتر جفتک میندازه مریض میشم اصصصصلا عین خیالش نیست استخونم شکست یک شبانه روز گریه میکردم نیومد منو ببره دکتر خودم تنها رفتم گچ گرفتم شاید با خودت بگی حتما بلد نیست همراهی کنه ولی بذار یک مثالی بزنم همزمان با شکستگی استخون من برادرش هم تصادف کرد چیزی‌ش نشد فقط کوفتگی داشت این میومد براش آبمیوه می‌گرفت مغز گردو و پسته و.... خیلی نگرانش شده بود اصلا یک چیزایی ازش دیدم که فهمیدم نهههه بلده ولی برای من انجام نمیده 

یا مثلا بابام با دوستش اومدن دم خونمون یک کاری داشتن اصلا نیومد دم در سلام بده چند ساعت بعد برادرش اومد یک چیزی بهش داد رفت گفتم چرا نگفتی بیاد تو یهو داد زد تو اصلا اومدی یک تعارف کنی که بیاد! اونجام فهمیدم نه این بلده ولی نوبت به منو خانوادم میرسه خودشو به نفهمی میزنه 

و خیلی اتفاقات دیگه 

خلاصه من اینجوری بودم که این هر چی به خانواده من و من بیشتر بی احترامی می‌کرد من برعکس خیلی خیلی احترام خودشو خانوادشو داشتم جوری که خیالش راحت بود هر کاری در حق ما بکنه من رفتارم باهاش عوض نمیشه یک جورایی سو استفاده می‌کرد 

منم الان اونقدر از بی توجهی دیدم اونقدر زخم خوردم که حتی نمیتونم تو چشماش نگاه کنم حتی از صداش حالم بهم میخوره

الان به نظرت با این اوصاف من برم بشینم چی بگم که دلم آروم بشه اونم تغییر کنه؟ 

بذار یکم قضیه رو بازتر کنم شاید بهتر بتونی بگی راه حلت منطقیه و درستش هم همینه که گفتی ولی ببین چی م ...


خب الان ک چند نمونه از رفتاراشو شنیدم خیلی دلگیر شدم از کارایی ک در حقت انجام داده چون جواب محبتا و انسانیت زنی مثل تو اینا نیست

برای تفاوت های رفتاراش با خانوادشو خانوادت ؛ متاسفانه باید بگم ما ادما دقیقا اگاهانه وعامدانه رفتارمون نسبت ب همسر و خانواده همسر با خانواده خودمون متفاوت هست!ک ب خانواده خودمون بیشتر از همسرمون بها میدیم.

پس نمیشه ب یه جنسیت خرده گرفت اکثرا همینطوریم


پس اگر محبت و سکوت موثر نبوده، شاید یه مدت ، بی محلی کامل لازم باشه تا بفهمه ممکنه از دستت بده!فقط باید سفتو سخت وانمود کنی ک ممکنه برای همیشه ترکش کنی

همسر من همین کارو با من کرد!تا پای طلاق سفت وایساد و من وقتی فهمیدم واقعا دارم از دستش میدم رفتارامو تغییر دادم

با تمام این تفاسیر،هرکس قلق همسر خودشو بهتر میدونه

تمام جوانبو درنظر بگیر

بچه

اینده

خودت

...

درنهایت تصمیم بگیر.

یادمون باشه اونی ک وقتی زانوانمون رو تو بغل کشیدیمو داریم سختتتت زار میزنیم،توی بغلش میگیرتمونو میگه نترس تا تهش باهاتم ؛؛؛ فقط و فقط خودمونیم نه احد دیگه ای...

من حرف زیاد شنیدم ک جدا شو برو کیف کن،ولی اخرم خودم زندگی خودمو نجات دادم و با تمام استهزا ها پای زندگیمو بچم ایستادم

آخخخ ک زمین بدجور گرده ، آدم نماها!!!
افسرده ست  فکر میکنه یک مشکل جسمی داره که اگر اون حل بشه اخلاقش درست میشه! وسواس فکری داره روی ...

چرا همه اینایی که خیلی درس خوندن و تو فامیل نخبه به حساب میان اکثرشون مشکل روحی روانی دارن

دیگه واقعا به این نتیجه رسیدم درس خوندن زیادی آدمو خل و چل میکنه

شوهر خواهر منم خییلی درس خونده و نخبه به حساب میاد ولی الان چند سالیه یه فوبیایی که از قبل داشته تشدید شده و نمیتونه از خونه زیاد بیرون بره یا مثلا هیچوخ نمیتونه تو خونه تنها باشه

به مرور خیلی خیلی بدتر شده اصلا نمیتونم نگاش کنم چشماش پر از خشم و اضطراب و نفرته اصلا مهربون نیست خ ...

عزمزم نمیتونی خودت بری پیش روانپزشک رفتاراشو توضیح بدی تا دکتر براش دارو بنویسه بعد یه جوری بلخره تو غذا یا نوشیدنی بریزی به خوردش بدی شاید بهتر شد

عزمزم نمیتونی خودت بری پیش روانپزشک رفتاراشو توضیح بدی تا دکتر براش دارو بنویسه بعد یه جوری بلخره تو ...

چند روز قبل رفتم دکتر گفت وقتی مریضی میره دندون پزشکی دهنشو باز نمیکنه چطور میشه درمانش مرد اینم تا خودش نخواد نمیشه و گفت درسته این آدم انرژی و توان تورو میگیره حتی اگر بخواد درمان بشه سالها طول میکشه اونم غیر مستقیم گفت طلاق 

چرا همه اینایی که خیلی درس خوندن و تو فامیل نخبه به حساب میان اکثرشون مشکل روحی روانی دارن دیگه واق ...

این بین فامیل های خودش که همگی بی سوادن نخبه محسوب میشه بین خانواده من یک آدم کاملا عادیه برای همین رابطه شو با فامیل های من قطع کرده چون میخواد تو جمعی باشه که توش از همه نخبه تر باشه وگرنه معدل دانشگاه‌ش خیلی پایین بود دانشگاه‌شم معمولی بود 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز