مامانم دو تا از دوستای بابامو با خانواده دعوت کرده
بعد پسر یکیشون خواستگار منه😐
منم تا همین ده دقیقه پیش خواب بودم بیدار شدم سر سری لباس پوشیدم اومدم بیرون من و داداشم خواب بودیم یهو همین که رفتم توی پذیرایی خواستگار الاغ هر هر کر کر راه انداخته که خانوادگی خوابالو این شرفم به باد رفت همین یه بارو خیر سرم خوابیدم
ایشششش
منم اومدم توی اتاقم درو بستم از دستشون
شما در چ حالین؟