داداشم از شوهرم ده سال بزرگتره و برادر مهربونيه،يبار هشت سال پيش من تو يكي از دعواهاي شديدم صداش كردم،اومد و بلاخره حرف هايي زده شد،از بعد اون ديگه داداشم خوب رفتار ميكنه ولي شوهرم سرسنگينه يبار خوبه يبار بد،حالا امشب اومدن برام عيدي بيارن
شوهرم اصلا با داداشم حرف مستقيم نميزد،داداشمم چون مغروره سكوت بود،هرچي خاستم جو رو بشكنم نشد،شوهرم با بقيه خانوادم خوبه با اين داداشم اينجوره،از طرفي هم اين برادرم خيلي اخلاق و رفتار و همه چيش خوبه و خدمات رسان خانودمون،
شوهرم اصلا با داداشم حرف مستقيم نميزد،داداشمم چون مغروره سكوت بود،هرچي خاستم جو رو بشكنم نشد،شوهرم ب ...
بشین باهمسرت حرف بزن بگو مشکلت چیه اگه اون سریه ک تموم شد الان برادرم بخاطر من همه چیو فراموش کرده اما تو نمبخوای بکنی؟ بگو هم اونو دوس داری هم برادرتو نمیخوای بینشون حس بد باشه