عادتشون میشناسم مثلا قراربود یکی۲ماه دیگ خونمون بیادتهران حالا پسره هم ک باهاشم فامیل خودشه امشب ازسرلج گفت فردا پس فردا بافلانی حرف بزنم ببینم برا سرکاری جای تورواستخدام میکنن..منظورش اینه ک نره تهران ک منم باپسره بیفتم کلااخلاق مادرم اینه..یایکی شوهرمیکنه میگه توام بافلانی ازدواج کن میگم خداپیغمبر امام اون اخلاقش فلان بهمان میگه ن همه یکی نیستن تابهشون ثابت نکنی از رو نمیرن.
آره عزیزم
از پارک آبیدر یه قسمتش هست میری بالا از کوه چه پیاده چه با وسیله نقلیه یکم راه طولانیه ولی برسی اون بالا خیلی قشنگه جای نشستن هست سرویس بهداشتی مسجد برا مسافر ها قهوه خونه و...
کلا مجهزه و بخاطر اینکه حضرت خضر از شهرمون و خصوصا اون منطقه رد شده و میگن هنوز زنده س و خیلی وجود شو از پاک بودن حس میکنن اسم شو گذاشتن خضر زنده
منم اینارو شنیدم و چون تو شهرمه همش دنبال کنجکاوی ام و باور میکنم🤷🏻♀️😁
چ خوب ک دلم اروم شد امشب رفتم حموم اینقدتوحموم گریه کردم باخداحرف زدم ک تواصن هستی وجودداری صدام میشنوی هربار ک میخام شاد باشم بایدبرینن توش با بدن پاک اومدم توجام بامنوخواب بخواب کن کم دلمو بشکن یا فلانیو بهم بده
[QUOTE=280163653]عادتشون میشناسم مثلا قراربود یکی۲ماه دیگ خونمون بیادتهران حالا پسره هم ک باهاشم فامیل خودشه امشب ازس ...[/QUOTE
عزیزم من که جای تو نیستم ولی مامان خودمم مجردیم همینجوری گیر بود..تا میدید من روی یه چیزی یه کم پافشاری میکنم میفهمید یه قضیه ای هست و دقیقا جلوم وایمیساد...ولی یکم که گذشت من دستشو خوندم و از اون به بعد تا به یه چیزی گیر میداد من ولش میکردم...اصلا حساس نمیشدم اونم میفهمید برام مهم نیس بیخیال میشد و بعد من اآاااارووووم کارمو میکردم😁
