من اصلا با خانواده مادرم رفت وامدی نداشتم از اولش چ خودم چه خواهر برادرام بنابه یسری دلایل ازهم خوشمون نمیاد حالا یکی از برادرای مامانم فوت کرده که ن فاتحه براش گرفتن ن به کسی گفتن بی سروصدا خاک کردن حدود ۲۰روزی میشه الان تازه مامانم رفته ب مادربزرگ پدریم گفته مطمئنن همه خانواده میفهمن بعد این همه مدت؛حالا موندیم چی به شوهرامون بگیم ..کسی از خانواده جاریم فوت میشد کل برادر شوهر و خواهرشوهرام میرفتن یه شهر دیگه واسه فاتحه ولی منو بی حرمت میکنن همیشه سر اینجور مسائلی؛ انگار میفهمن ما عین خیالمون نیس اوناهم میگن بدرک خیلی ناراحتم بخدا نمیدونم چی ب شوهرم بگم مطمئنم پدربزرگم ب همه میگه یه راهکاری بهم بدید که حداقل ابروم نره حرف پشتم بزنن