خانما ی لحظه بنظرتون من چکار کنم؟؟!

اخه صندلی ماشین دیگه کجا بزارم اونام سه نفرن مام سه نفر 

نمیدونم چرا شوهرم گیر داده مثلا میخواد رابطه منو مادرش خوب شه چون ی بلایی سرم اوردن بچمم سقط شد نمیتونم بدیاشو زخم زبوناش فراموش کنم فقط سپردمش ب امام رضا 

خودمون سالی سه بار مسافرت میریم ولی یبار با خانواده همسرم شمال رفتیم فقط بعد مادرشوهرم و خواهر شوهرم یمدت خیلی اذیتم کردن و منم قهر کردم باهاشون حالا مثلا میخاد با ما بیان که رابطمون خوب شه نمیدونه من تو قبرم مادرش نمیبخشم و فراموش نمیکنم حرفها و کاراشو فقط بخاطر شوهرم موندم تو رودرواسی 

اینم فک میکنه باما بیان رابطمون خوب میشه میدونی من تحمل مادرش برام سخته میدونی چیه هیج جوره زبونش خوش نیس یعنی دنیا رم براش بیاری بازم میگه عروس فلانی اینجوری خوبه و... مثلا مریض بود بردیم دکتر چقد زنگ ک حالش پرسیدم اوردم خونمون بعد آخر که خوب شد میگه تو نزدیک نشو حالا میگی مریضم کرد یعنی شوهرم انقد ناراحت شد گفت بیچاره از لحظه اول کنارته این چ حرفیه میزنی دیگع از چشم افتاده بدددددجوررر

شوهرم خیلی ب پدر مادرش میرسه حالا پدرش خداییش خوبه ولی مادرش ابجیش خیلی حسودن یعنی هیچوقت خوبی ادم نمیبینن رفتم خونه ابجیش براش کادو ی ظرف شکلات خوری با شیرینی بردم بعد اومده ب مادرش گفته باید برام ی وسیله برقی می‌خرید بعد حتی منو پاگشا دعوت نکرد بقران بعد مادرشم پررو اومده میگه دخترم همین داداش داره چرا براش وسایل برقی نخریدین انتظار داره یعنی از این همه وقاحت و بی شرمی هنگ کردم بخدا