بعد این که همیشه هم نگام می‌کنه
مامانش یه مدت افسردگی گرفت و بعد یه مدت که مامانش بهترش شد . مامانش گفت که یه رازی هست و این چیزا . همین طور گفتیم چی که یهو جلو جمع گفت علیرضا (پسر عمه ام) ، آیدا رو دوست داره . تازه فرداش که رفتم دیدنش دوباره کنار گوشم گفت علیرضا رو دوست داری؟
همین طور ۴ گیگ با اینترنت خودش برام کالاف نصب کرد بعدم گفت اونجا آنلاین می‌تونیم به هم پیام بدیم و منم ندادم
من الان واقعا نمی‌دونم چیکار کنم . معذب میشم وقتی یکی من رو دوست داره و دیگه نمیتونم به چشم برادری بهش نگاه کنم
اره 🤣🤦♂️
وقتی عاشق خودتی
چرت واهمه داری از این که یکی دیگه ام عاشقت باشه !
چه اشکالی داره
بزار دوستت داشته باشه
وابسته نشده که دوستت داره که گناه هم نکرده 🤣🤦♂️
تو ام دوستش داری ؟ چراغ رو یکم سبز کن تا واسه بردن دلت تلاش کنه
دوسش نداری
خواست بیاد سمتت بگو هیچ علاقه ای بهت ندارم !
اگر نمیدونی حس داری بهش یا نه !
وقتی بهت چیزی گفت کاملا خنثی جوابش رو بده
بگو من تو قید و بند این داستان ها نیستم
این یعنی فرصت دادن
بعدش ببین چیکار می‌کنه
اگر دوستت داشته باشه کاری می‌کنه که دوستش داشته باشی 😊
خوب هر جور که دوست داری هضمش کن🤦♂️🤣
منم دختر عمم هم بازی بچگیم بود
تا ۱۸ سالگیم فکر میکردم قرارع بگیرمش
ولی همه اش هیجانات جوونیی بود
اولین دختری که دیدم و خندیدم باشه و بهم حس خوب داد خوب عاشقش هم شدم
عشق بچگی بود جدی هم نبود
از روی هیجان بود
اینا رو گفتم دو دو تا چهارتا کنی ببینی داستان چیه 🤣🤦♂️
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
