سلام من دختری ۲۹ساله حدود ۲سال پیش از طریق یکی از دوستام با پسر عموش آشنا شدم قصد هردوتامون ازدواج بود،،ولی من دو دل بودم ،۵ ماه بعد آشنایی گفت کی بیام خاستگاری گفتم عجله نکن همینجوری رابطه رو کش دادم و در طول این دوسال فقط اجازه دادم دو بار همدیگه رو حضوری ببینیم در حد ۱۰ دقیقه،چون ما روستاییم و برای دیدن و قرار محدودیت هایی وجود داره ،،دیگه یجورایی احساس میکنم با رفتارام باعث شدم سرد بشه و حتی یبار گفتم میخوای کی بیای خاستگاری جواب درستی نداد منم میترسم هی بهش گیر بدم و بیشتر از خودم دورش کنم..اوایل دو دل بودم ولی حالا که دوسش دارم اون اقدامی نمیکنه،،انگار از وابستگیم میترسه و دیر به دیر پیام میده جوری که انگار برا تصمیمش دو دل شده باشه،،،ولی حساسه روم و اگه زیاد انلاین باشم یا عکسمو بذارم پروفایل میاد تذکر میده....بنظرتون باید چیکار کنم؟؟
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
البته اینم بگم که چند ماه پیش گفته خانوادم اصرار دارن دختر داییمو بگیرم خیلی ناراحت بود،،گفته بین خانوادم و تو باید یکی رو انتخاب کنم،،منم خیلی حالم بد شد و دیگه بیخیالش شدم میخواستم ازش فاصله بگیرم چون تحمل نداشتم باهاش باشم و بعدا بره با اون نامزدی کنه،،،۲۰ روز بهش پیام ندادم بعدش خودش پیام داد من سرد جواب دادم گفت نترس فعلا که خبری نیست
نمیشه دیگه به همه بدبین باشیم،،خب من تا دیر به دیر پیام میده ناراحت میشم و سراغی ازش نمیگیرم تا بعد دو سه هفته خودش میاد پیام میده اگه با کسیه دیگه چرا میاد سمتم