مثلا همسایه بابام اینا دو تا هوو بودن که جونشونو برا هم میدادن بدون تظاهر ، اگر یکیشونو جایی دعوت میکردی اون یکیو دعوت نمیکردی به احترام هووش نمیرفت و دلخور میشد چرا دعوت نکردی هوومو ... یا
یه فامیلم داشتیم سر قبرش یه زنه که کسی نمیشناخت بای ه دختر بچه ده ساله داشتن خودشونو جر میداد ! نگو این زن دومشه کسی خبر نداشته تا اونروز !
یا
دو تا هوو بودن هر دو از همسرای قبلیشون بچه داشتن ... یکیشون یه پسر اون یکی یه دختر پسر اون رفت دختر اینو گرفت ! !