اررهههه من یکی از تفریحام اینه ازین ملخ گناه ها میگیرم دنیال دوستام میکنم خخخخخ من فقط از حیوونای وحشی میترسم خخخخ یبار مار انداختم دور گردنم عکس گرفتم شوهرم جرّأت تمرد نزدیک بیاد تنهایی عکس گرفتم بعد ماررو میخواستم ناز کنم اقاهه میگف خانوم مار خفه شد من بچه بودم بابام عقاب میداد بغلم
کسی چه می داند شاید همین لحظه زنی برای مرد سیاستمدارش می رقصد یا پیانو می نوازد و اواز می خواند و جلوی جنگ جهانی بعدی را می گیرد...کسی چه می داند شاید تنها شرط معشوقه هیتلر به خاک خون کشیدن دنیا بود...کسی سر از کار زن ها در نمی اورد با سکوتشان شعر می خوانند با لبهایشان قطعه نامه صادر می کنند با موهایشان جنگ می طلبند با چشم هایشان صلح....کسی چه می داند شاید اخرین بازمانده ای دنیا زنی باشد که با شیطان تانگو می رقصد....