من تو این مدت سعی کردم سرد باشم از اون لحاظ تو اون یکسال رو میگم
حس میکردم پدر خوندمه
گاهی حتی داداشی صداش میکردم اصلا هم ناراحت نمیشد
خلاصه که شبش و فرداش هم هیچی
زود بگو
خب
من یه بار چنان در لفافه سوالمو پرسیدم که اصلا واضح هم نبود 😂
بعد هم گفته بودم فقط متاهل ها بیان
یه دختر مجرد اومده بود (بعدا تاپیکاشو دیدم فهمیدم مجرده😂) خیلیم وارد بود به گفته خودش و ...
این وسط یه حرفی زد از نطر من توهین بود و بحثمون شد و به هم یه چیزی کفتیم و تموم شد...
چند روز بعد هم من طبق عادت تاپیکمو گذاشتم تاپیک حذف چون خصوصی بود
بعد از مثلا دو سه هفته، این دختره تو یه تاپیک دیگه که داشتم کامنت میدادم
نی نی یار رو تگ کرده بود میگفت منو قطع دسترسی کنه، چون تاپیک رابطه زده 🤣🤣🤣 چشم و گوش دخترای مجرد رو باز میکنه 🤣 (راهنمایی اای خودش و اونقدر مبهم نوشتن منو باید میخوندید که از خنده غش کنید به خاطر این حرفش 😂 چشم و گوش باز کردن دخترای مجرد !!!)
بعد هم زد به صحرای کربلا من راهنماییت کردم، گفتی اون حرفم توهینه ... اصرار هم داشت نی نی یار تاپیکشو تعطیل کردید باید خودشم تعلیق میکردین (من خودم داده بودم حذف 😂 فقط حیف که نیست وگرنه در لفافه نوشتن رو نشونتون میدادم.... که چقدر مثبت نوشته بودم و حرفم اصلا معلوم نبود !)
لایک کنید
عزیزم شما که گریزونی چرا ازدواج کردی؟
تا پسرم اومد
و خوابید
من عذاب وجدان داشتم که نکنه اون اومده درستش کنه من نذاشتم
باز لباس عوض کردم و رفتم اتاق اون
اتاقامون جداست
خواب بود.
یه کم پیشش موندم اما حس کردم واقعا خیلی خواب نیست
خلاصه که هیچی نشد
و من حالم بازم بده
آیا من مقصرم؟
اینکه نمیتونم به سرعت برگردم به روال عادی عجیبه!؟
حس کراهت داشتم نسبت بهش
خب
اگر دوست داری یکم بیشتر از خودتون بگو
چرا یکسال هست جدا هستین و..؟
