من خاطراته خاصی دارم بهشون فکرمیکنم بااینکه اون لحظه ها بهترین لحظه های عمرمو زندگی کردم ولی از بی خبری که بودم خیلی ناراحت میشم ،همش دلم واسه خودم میسوزه یه خبر مهمی رو قبله عید بهم دادن که من واسش کلی دعا کرده بودم و خدا خدا کرده بودم اینقدر به خدا امید واربودم که حد نداره بعد الکی بهم گفتن این اتفاق افتاده من کلی اشک شوق ریختم و.... لحظه ی سال تحویلم همش باذوق خداروشکر میکردم و میگفتم خدایا شکرت امسال عجب ساله خوبیه و ....ولی خب تابستون بود فهمیدم اصلن اون اتفاق نیوفتاده بوده تاالان چندماه گذشته ولی هنوز حالم خوب نشده دلم میسوزه واسه خودم و زندگیم😭😔بازم خدارو شکرکه اینجارو دارم دردو دل کنم سبک بشم این دردیه که توی دلمه و به هیچ عنوان جز شما به هیچکس نمیتونم بگم😔