گفتی تاکسی و کرایه یاد یه نفر افتادم
دختر عمه بابام تعریف میکرد که یه روز سوار تاکسی شدم راننده هم جوون بود و آینه رو تنظیم کرد سمت من و همش منو نگاه میکرد میگف منم چیزی نمیگفتم وقتی پیاده شدم گفت خانوم کرایه ات که گفتم 5 تومن کرایه اته اندازه 15 تومن بهم نگاه کردی 😹😹بعدشم درو محکم بستم و رفتم
و کرایه رو هم نداده بوده 😂😂😂