دختره تعریف میکرد که عروسی کردن و رفتن امارت پایینی خونه پدر شوهرش برا زندگی،،توی جنوب کشور بود،،،صبح شوهرش میره سرکار،اینم توی خواب و بیداری حواسش بوده که شوهرش داره اماده میشه و خداحافظی کرد ازش،چند دقیقه نگذشت دیدم شوهرم برگشت،،،توی همون حالت بهش گفتم چرا برگشتی،،میگفت توی فاصله چند متری من وایساده بود و حالا صداش،صدای شوهرم ولی لباساش یه چی دیگه، و پشتش به من بود،،،یهو توی همون حالت که پشتش به من بود سرش کامل یه دور چرخید سمت من و بدنش اصلا تکون نخورد ،،یه آدم کچل،که صورتش هیچ زاویه ای نداره،گرررد گرد،،،من و نگاه میکرد و لبخند میزد،،میگفت فقط فرااار کردم و از اون روز،روز خوش ندیدم
یعنی فقط چند ساعت اینجوری شده؟ یه دفعه خود به خودی اینجوری شده بی دلیل بعد خود بخودی خوب شده؟
اعضای خانواده جن دیدن واقعا؟ چه شکلی بوده؟
آدم از خونه فرار میکنه چه طوری موندن زندگی کردن اونم با یه آدم اینجوری؟
چطوری خوب شد؟
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
