سلام دوستان اعصابم خیلی خورده نمیدونم چکار کنم نمیدونم دیگران چی در من دیدن هرموقع از دست دیگری ناراحتن یا اعصابشون خورده زنگ میزنن به من واونوقت هی میگن هی میگن منو میریزن بهم اعصابمو خورد می کنن بعد خداحافظی می کنن سرم داره می ترکه
من یک عدد بیچاره هستم
کاش میشد یه راه حلی کسی پیش پام بزاره
من خونمون همش جنگ أعصابه دوتا بيمار اسكيزوفرني داريم كه همش جنجال درست ميكنن شما حداقل ميتوني تلفن و جواب ندي عزيزم
مامانمه مگه میشه یه روز زنگ نزنی شاکی میشه خدایش هرموقع زنگ میزنه در مورد یکی میگه امروزم در مورد خواهرم من اصلاً خبر هم نمیدم بگین خبرکشی می کنی ناخودآگاه بعد از صحبت باهاش تلخ میشم به بچه هام به همسرم می پرم
اونقدر خستم روانم پریشونه هیچ کس خبر نداره تازگیا هیچی دیگه یادم نمی مونه هیچی
برمیخوره بهش زنگ زده که درمورد اون چیز صحبت کنه دیگه قطع می کنه مواقع دیگه هم بگی می پذیره وقبول می کنه کلی دلسوزی وحرص وجوش که چرا اینقدر روح روانت بهم ریخته چرا اینقدر حرص میخوری ولی باز تو موقعیتش قرار می گیره یادش میره میگه حرف دلمو بهت میگم دیگه تو رو مقصر نمیدونم که
عزیزم شهرمو اونجا نگفتم چون شناسایی میشم شهر قزوینم چطور؟..میشه شما دفترچه رو نگا کنی من بلد نیستم
گمونم قزوین نداره بخای راه دور هم بری باید خوابگاهی بشی همسرت صدرصد نمیزاره استانهای همجوار داره بزار دفترچه بیاد شرط معدلاش نگاه کن من دفترچه رو داشتم ولی پاک کردم تو گوشیم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
