من و دختر داییم نسبتا کوچیک بودیم تو حیاط نشسته بودیم بازی میکردیم بعد دختر داییم یه بطری پرت کرد به کبوتری که تو حیاط ب.د چن دقیقه بعد کبوتره اومد بالا سرمون پرواز کنه بره رو سر دخترداییم خراب کاری کرد تا اون روز من فکر میکردم فقط تو فیلما هست
🤣🤣🤣
خاطره گریه هام برای پشت کنکور موندنام
کلاس اول بودم بالش گذاشتم رو دهن دایی ام خواستم خفه اش کنم کلی داد و بیداد کرد
دم عید بود بازار شلوغ با مامانم خرید بودم یه پیرمرده چیزش و از شلوارش انداخته بود بیرون و همینطوری راه میرفت وای ترسناک بود
مسخره ترین چیزی ک توذهنمه اینه ک دسته جمعی رفتیم بیرون یکی از تازه ب دوران رسیده ها ب اون یکی گفت تو ک همش همین مانتو و داری یکم بعدتر یکی بهش گفت پول خوراکی گرون نداری کافه نیا
بچه بودم ۱۰ سالم بود تو مدرسه باد معده ازم در میره میام خونه تا ۵ ساعت گریه میکردم تازه از شدت گریه فرداش نرفتم مدرسه چون خجالت میکشیدم
خاطره گریه برای ندیدن چند تا قسمت از سریال که از تلویزیون پخش میشد😑شش سالم بوداا ولی گریه میکردم مگه من چه گناهی کردم این چند تا قسمتو از دست دادم؟!😂💔ی هفته بود نمیشد ببینم حالا بعدا تلویزیون ده بااار دوباره از اول سریال پخش کرد واقعا یاد گریه کردنم میفتم بنظرم مسخره است😁😂💔
سلام بچه بودم خواستم از مادرم پول بگیرم گفتم پسر خوب خونواده باشم. مادرم خواب بود گفتم چایی درست کنم شاید اینطور بهانه شد پول بگیرم اب ریختم فلاکس فلاکس گذاشتم گاز چند دقیقه بعدش بمــــــــــــــــــــــــــــب دمپایی سمتم پرتاب کرد میزد کلم شهید میشدم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
