نفقه زن تحصیل کرده

نه بخدا بحث اینا نیست من پدرم خیلی سر اینکه با طلاق و قهر خونم برنگردین حساس بود. من کتک و تحقیرهاش به مادرم میگفتم ولی مادرمم جرات نداشت به پدرم بگه. ی جوری تهدیدمون میکرد که زن زندگی باشیم الانم که این بلا سرم  اومده منو تحقیر میکنه که حتما یک نقطه ضعف داشتی که به من نمیگفتی این کارها باهات میکنه بخدا من لیشتر از ترس پدرم هیچی نمیگفتم. ولی الان دعوام میکنند که حتما یک دردی داشتی این کارو باهات کردن و دعوام میکنن که نقطه ضعف داشتی که تحمل میکردی جراتم ندارن بگم از تهدید شماها میترسیدم  الانم باز از این میترسم طلاق بگیرم باهام بد رفتار بشن

پدرم چون من درس میخوندم و زیاد اهل خونه داری نبودم میترسید شوهرم بده ولی من تو خوابکاه همه چی یاد گزفته بودم یجورایی زیاد روم حساب باز نمیکرد تو خونه هم تا ی چیزی میشد منو از پدرم میترسوندن. چون پدرمم کتکم میزد  حتی موقع هایی که  اصلا مقصر نبودم و بی خبر از همه چی بودم خیلی خیلی از پدرم میترسیدم ولی الان که داستان زندگیم میدونه باز میگه حتما ی نقطه ضعفی داشتی که تحمل میکردی جراتم ندارم بگم از خودت میترسیدم بخدا

ولی خیلی هم دلسوز و نگرانه به فکر این هست که حقم بگیده از این خانواده  برام وکیل هم گرفته.  ولی قضیه این نیست که من فقط دوس دارم شوهر  داشته باشم نه من تحمل کردم چون بخدا ترسیدم جرات نداشتم بگم به مادرمم میگفتم صداش درنمیومد حتی موقعی که مادرشوهرم فحشم داد خانوادم بعدش میخواستن بیان خونم برا سر زدن  میترسیدم مادر شوهرم به پدرم بگه. هر موقع هم از شوهرم  کتک میخوردم و مادر شوهرم میفهمید میرفت به پسرش میگفت بده دست باباش ادبش کنه همیشه اینجوری تهدیدم میکردن

نه عادی نیست برام فقط جرات گفتن ندارم من فقط نمیتونم از خودم دفاع کنم فقط موقعی که این شوهرم کتکم میزد جیغ میکشیدم بهش حرف میزدم که ولم کنه

منظورم  سر کتک خوردنام بود که جرات گفتن نداشتم  چه ربطی به دوست داشتنم داشت اخه. میگم اگه از کتک خوردنام چیری نمیگفتم سر این نبود که دوس داشتم کتک بخورم یا ار حقارت لذت میبردم میگم نمیگفتم چون از پدرم میترسیدم بدترش سرم بیاره. چرا منو یک روانی فرض کردین؟ من اینقدر این مدت فشار روحی روم بود که مردن بیشتر ترحیح دادم به این بلایی که سرم اومد بخدا دیگه تحمل حرفتی تند ندارم به اندازه  کافی شکسته شدم دیگه دلش ندارم بقیه بهم توهین کنند

همه جور توهین میکنید بعد اخرشم میگید نارحت نشی؟ 😊

خوب همیشه خدا که کتکم نمیزد بهمم محبت میکرد بخاطر همین من وابسته اش شدم. گه گداری ی چیزی برام میخرید ولی نه همیشه خیلی کم پیش میومد.  ولی هر وقتم عصبی میشد کتکم میزد بد دهنم بود وابسته مادرشم بود خیلی هم خسیس بود بله همه اینا داشت بخدا دروغ نگفتم.