خدایا چیکار کنم خسته شدم از دست اینا
داداشم هرچی دلش میخواد بهم میگه هر حرف زشتی میگه الهی بمیری من راحت شم ولی مامانم هیچی بهش نمیگه
امروزم باهاش دعوام شد دریغ از اینکه مامانم یک کلمه بهش بگه
حالا من وقتی کوچیک بودم به خواهر بزرگم یه چیزی میگفتم زود مامانم یا خیلی تند دعوام میکرد یکی دوبارم زد منو تازه خواهرمم همچین محکم یکی دوبار زدم که هیچوقت یادم نمیره با اینکه من کوچیک بودم
با خواهربزرگم دعوام میشد میگفتن احترام بزرگترتو نگه دار وقتی ام با این دعوام میشه میگن این کوچکتره تو باید کوتاه بیای بخدا خسته شدم دیگه نمیدونم چیکار کنم به مامانم گفتم من نه تنها از این نمیگذرم از شما ام نمیگذرم که هیچی بهش نمیگین
خدایا کمکم کن دلم میخواد برم خودمو بکشم راحت شم از شر اینا