دیشب رفتیم خونه برادرشوهرم
خواهرشوهرم که بعد از سه ماه از مسافرت اومده بود بعد ما اومد اونجا
همین رسید تازه داشتم بهش میگفتم بیا بشین کنارم حرف بزنیم ببینم چخبر خوش گذشت یا نه که چشمتون روز بد نبینه
خب
شوهرم بنده خدا یه کلمه بهش گفت چاق شدی خواهر
منظورش این بود که بهت ساخته خوش گذشته و اینا
اونم یهوووو منفجر شد برگشت گفت من چاق شدم؟؟؟ شما دو تا بیشتر چاق شدین قلمبه شدین شکم دراوردین 😑
چیه هر دفعه منو میبینی میگی چاق شدم وااای شستمون پهنمون کرد
حالا من چیکاره بودم اصلا
منم فهمیدم چاق شده ولی هیچی نگفتم اصلا به روی خودم نیاوردم که ناراحت نشه
خب چیشد
من و شوهرم اینقد بهمون برخورد دوتایی رفتیم تو گوشیامون
من که از عصبانیت نمیتونستم سرمو بلند کنم
من عاشق این جمله ام
سه ماه مسافرت 😨مردم چ بیکار و پولدارن
یهو مادرشوهرم بنده خدا به دخترش گفت به این دوتا چی گفتی مظلوم شدن رفتن تو گوشیاشون صداشون دیگه درنمیاد
اونم گفت من چیزی نگفتم 😑😑😑
من فک کردم گیس و گیس کشی کردین😐🚶♀️
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
