2777
2789
عنوان

این یعنی توقع زیاد یا نه عادیه

| مشاهده متن کامل بحث + 447 بازدید | 38 پست
نمیشه طوری برین که متوجه نشن؟ حالا بعضی وقتا اشکال نداره ولی اینکه همیشه باشه درست نیست

بعضی یواشکی میریم به دخترم میگم تو پله سرو صدا نکن میگه مگه دوست نداری مامانی بیان خب چی بگم بهش 

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

 واای دقیقا درک کردم چی میگی س واقعا ناراحت کنندست بدترشم اینه که مادرته و دوستش داری تو دوراهی ...

خب بهش میگم میگه من اصلا توقع ندارم برین خودتون بهتون خوش بگذره ولی با کاراش آدمو میسوزونه یا جلوی کسی میگه ما که کسی نیست مارو ببره بیرون همش تو خونه ایم 

خب بهش میگم میگه من اصلا توقع ندارم برین خودتون بهتون خوش بگذره ولی با کاراش آدمو میسوزونه یا جلوی ک ...

 خب همینارو بهش بگو که تو به ظاهر اینجوری میگی اما دل منو میسوزونی و زندگیم تلخ میشه به کامم دقیقا شخصیت وابسته داره از این انکارش فهمیدم جدی باهاش حرف بزن بگو زبون شوهرمو به روم باز میکنی بهش بگو شخصیت خودتم پایین میاد مثل خاکوما خودت بو مسافرت بیا سنتم که حیلی بالا نیست خیلی از خانوما اینجورین 

آخه داداشم وضعش زیاد خوب نیس اما شوهر من وضعش بهتره باز 

به هرحال داماده

پروفایلم عکس خودمه برش ندارین لطفا❤ استارتری که تاپیک میزنی غیب میشی حتی یه لایک نمیکنی بفهمیم خوندی کامنتو یا نه خیییلی بی شخصیتی 😒وقتی تاپیک میزنی کامل تعریف کن  مارو حواله نده به تاپیکای قبلی
 خب همینارو بهش بگو که تو به ظاهر اینجوری میگی اما دل منو میسوزونی و زندگیم تلخ میشه به کامم دق ...

امروز گفتم من خودم هرکار از دستم بر بیاد نوکرتونم هستم انجام میدم وظیفه پدر و مادرمین ولی نمیتونم از شوهرم بخام همه کار بکنه بالاخره اونم تا حد خودش وظایفش انجام میده مثلا خیلی وقتا از پیش خودش برنجی گوشتی چیزی می‌خره میاره یا اینکه همین مسافرت میبریمشون بخدا همین کاراش توقع ایجاد کرده منم نمیتونم بهش بگم انجام نده چون باز اون میگه این به پدر و مادرش روا نداره از یه طرفم مامانم اصلا درک نمیکنه باز بعضی وقتا زخم زبونم میزنه هم به من هم به شوهرم منکه بعضی وقتا به خدا میگم خدایا اگه حقی دارم راضی نیستم ازش آخه مادر وقتی خوشحاله که بچه ش خوشحال باشه حالا مامان من از خوشحالی من باید ناراحت باشه،😢

 خب همینارو بهش بگو که تو به ظاهر اینجوری میگی اما دل منو میسوزونی و زندگیم تلخ میشه به کامم دق ...

بخدا صد بار بهش گفتم به کسی نگین بیا با ماشین مارو ببر فلان جا آدم کوچیک میشه جلوی بقیه ولی اصلا گوشش بدهکار نیست 

به هرحال داماده

آره دیگه حالا خوبه مامانم به پسرش خیلی بها میده الان خونه بهش داده همه جوره تا جایی که بتونه حمایتش میکنه وقتی چک داره کمکش میکنه خیلی کارا واسش کرده 

 خب همینارو بهش بگو که تو به ظاهر اینجوری میگی اما دل منو میسوزونی و زندگیم تلخ میشه به کامم دق ...

وقتی اینا رو بهش میگم فکر میکنه منت سرش میزارم ولی من بخدا بخاطر خودش میگم دوست ندارم دیگران به چشم سربار بهش نگاه کنن حالا من از طرف خودم وظیفه براش هرکاری بکنم ولی بقیه که وظیفه ای ندارن 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792