یک ماهه عقد کردم با کسی که امار دوست دختراشو کامل داشتم جزییاتشو نمیگم ک چرا قبول کردم فقط میگم یچیزی بین بدو بدتر بود اینکه چه کارای خلافی کرده همرو بهم گفته که مثلا چیزی پنهون نکنه از خوابیدنش با زنا تا خلاصه حالا میگه دیگه اینکارو نمیکنم ولی همش به حرفایی میزنع که اگه ازدواج کردیم اینکارو نکنی زن دوم میگیرم میرم پیش زنای دیگه من ادم وابسته ای نیستم همین الانم بگه تموم کنیم با کله میرم محضر میشه اگه راهی چیزی دارین بگین خیلی بهش بی اعتمادم برام مهم نبودا ولی با حرفایی که میزنع میترسم به عروسی اینا بکشه فعلا که نذاشتم بهم دست بزنه سر این کاراش شاید حرفاش شوخی بنظر بیاد ولی واقن بار اول دومش نیست این خیلی حالمو بد میکنه