تا اینکه دیروز پدر شوهرم سر خود چون دخترم صرفه میکرد سرما خورده بود رفته بود براش درروی گیاهی گرفته بود و تقریبا همون اندازه قرضشون بود دیگه منم نتونستم چیزی بگم ک چرا گرفتی دارو داشت گفتم لابد برا قرضشون خریده بد شب همسرم بهم گف بابا دارو گرفته بود ازم گرفت پولو منم عصبانی شدم گفتم بهم قرض داشتن.
منم صب ب مادر شوهرم گفتم شوهرم پول داروها رو داده بالا بی زحمت بگو اون پول منو بده من میخوام برم دندان پزشکی مادر شوهرم یکم بدش آورد داد ولی حس کردن بهشون برخورده یجوری داد.
شما جای من بودین چیکا میکردین من کار بدی کردم ینی