شوهرم برادر دامادشون ی شهر دیگه فوت شده فردا مراسم فقط ی داشش داره میزه اون دوتا چون ماشین جا نداشت نرفتن شوهرم میخاد خودش تنها با ماشین خالی بره با منم قهره فعلا جرات نمیکنم بپرسم کی میری با کی میره ماشین خالی خب منم ببر خونه خواهرت بذار خواهرش همون شهر میترسم بزه از لج من قهره بمونه چن روز بنظرتون چکار کنم هیچی نگم بزه یا بهش بگم منم ببره میترسم قهریم نبره یا بدتر دعوا کنه
هر دومون ازدواج دومون هس. کلی مسیله بینمون پیش آمده ک من تحملم شده صفر
از خدا نیرو بگیر اهل بیتو با کدومش زیاد مچی واسطه کن بین خودتو خدا تو در حد توانت خوب باش و اگه نمیتونی بهترین رفتارو بکنی حداقل بد نکن باشه؟بقیشو بسپر به خدا خودش حل میکنه
اتفاقا امروز ب خدا گفتم واقعا دیگه نماز نمیتونم چون واقعا حال دلم خوب نیس تاپیکام بخونی میفهمی مشکلا ...
میخونم الان همسرم بیدار شه ناراحت میشه ببینه با گوشیم فردا صبح میخونم.....نگران نباش رفیق همه رو دونه دونه حل میکنیم با هم.....بذار تا چترمون خداست زندگی بباره....خدا به کسای که دوسشون داره و انتخابشون کرده سختی میده تا اونا با موفقیت تو امتحانای سخت درجشونو ببرن بالا بخدا مهم نیست زیاد این دنیا چون زود از بین میره نگاه کن که این درجه رو تو دنیای ابدی به دست بیاری
میخونم الان همسرم بیدار شه ناراحت میشه ببینه با گوشیم فردا صبح میخونم.....نگران نباش رفیق همه رو دون ...
تو توسط خدا انتخاب شدی .....فرمانده خوب خدا لطفا همیشه خوب بمونو قوی باش چون تو مهمیو باارزش چون تو انتخاب شده خداییی با نفست با اون چیزایی که دوست داری بجنگ علاقه قلبیت که پنهان تره و خدا دوست داره اونکارو انجام بدی رو پیدا کن و علاقه ظاهری. که اشکارتره رو فدا کن ....تموم میشه و میدونم که تو موفق میشی....ناسلامتی ما تاج بندگی رو سرمونه هااا
خب تو اشتی میری که دیگه حرف دلتو نزن که بانو....هر چی به مزاج اون خوش میاد بگو تا دعوا تشه بعدا که خوب شدین باهم اون چیزیم که به مزاج خودت خوش میاد با ناز و عشوه براش بگو
خدایا قلب رفیق جدیدمو اروم کن مواظب خودتو خوبیاتو مهربونیات باش و اونا رو تبدیل به اسلحه با شیطون کن که فقط میخواد ناراحتی مهمون دل تو و همسرت کنه شبت خوش دلت اروم