2777
2789

الان گوزوها میان

مادر بزرگم همیشه میگفت ننه ، خوشبختیتو هیچوقت جار نزن!نزار کسی بگه خوشبحالش همین خوشبحالش گند میزنه به زندگیت                                                                                                                                                           

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

با دامادمون و خواهرام داشتیم کارت بازی میکردیم بعد من فک کردم باید بر اساس رنگ کارتا ۴ تارو کنار هم بذارم حواسم نبود ک بر اساس شماره است 🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️💔

یهو کارتا پخش شد بعد من درجا گفتم من تکمیلم گفتن چطوری گفتم ۴ تا قرمز دارم

همه پاره شدن😑

اگه نمیتونی مودب باشی رومن ریپلای نکن من به ادبیات چاله میدونی عادت ندارم ناظمتونم نیستم بگم خانومم  مودب باش نی نی یارو تگ میکنم کاربریت رو هوا میره                                       

امروز خرید داشتم گفتم عععععه روی میز شوهرم چن تا اسکناس ده تومنی هست رفتم سوپری کارت نبردم همون اسکناسا رو بردم ۷۰ تومن شد خریدم ۷تا اسکناس دادم یهو یارو گفت ببخشید ۷۰ تومن نه ۷ تومن🙄اسکناسا هزاری بودن نه ده تومنی🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️آروم رفت...آخرش خودش با شوهرت حساب میکنم شما برو

خنده دار نیست یه سوتی خیلی بدیه 

تو یه عروسی شوهرمو دیدم رفتم دستمو دور بازوش حلقه کردم و چسبیدم بهش پشتش به من بود یهو برگشت دیدم برادرشوهرمه😐کت و شلوارا عین هم قدشون هم یکی بود و کلا حس بدی بود😑😑😑

با رلم بیرون بودین رژ غلیظ زده بودم 

یهو رلم اومد لب بگیره اونم اولین بار بود

بعدش لب یهو گفت وای رژه به صورتت ماسیده 

یهو نگاش کردم دیدم رژ دور لب رلمم کلا ماسیده 

حالا اونجا داشتیم خودمونو میکشتیم صورتمون رو پاک کنیم 

دستمال هم نداشتیم 

با یه بدبختی رفتیم دستشویی اونجا پاک کردیم 

بعد اومدن به خونه نمیدونستم خجالت بکشم یا از خنده بمیرم

یادش بخیر😂

کار خوبه خدا درست کنه... تو بساز تو بسازی قشنگتره...♡

من و همسرم بعد از عقد با دوست همسرم و دوس دخترش رفتیم شمال، ناهار میخاستیم بریم خاور خانوم، منم کلی آرایش کرده و بودمو کلی رژ زده بودم تصمیم گرفتیم چهار تایی با ماشین دوستش بریم ، من و شوهرم عقب نشستیم اون دو تا هم که جلو بودن ، خوش خرم در حال رفتن به خاور خانوم بودیم که من از خودم احساسات در میکردم و شوهرمو بوس میکردم ، دنبال آدرس بودیم که یهو شوهرم به دوستش گفت نگه دار  از کسی بپرسیم سریع پرید پایین وقتی برگشت تو ماشین بچه ها صورتشو دیدن پوکیدن از خنده حالا نخند کی بخند، بدبخت روحشم خبر نداشت چی شده ، هیچی دیگه خلاصه بعد از کلی خندیدن بهش گفتیم چه خبره جای رژ لبم رو صورتش حک شده ، بدبخت شوهرم میگفت میبینم  از هر کی  سوال میکنم با تعجب منو نگاه میکردن، فقط شانس آوردیم که بیشتر از دو نفر نپرسیده بود 😂😂😂😂😂

❤❤❤

چند روز پیش هم اسنپ گرفته بودیم توی مسیر یه نیسان اومد عقبش گاو داشت بلانسبت...

ما از کنارش می رفتیم یهو و دخترم شروع کرد ب جیغ که گاو میخوام راننده کلی خنیدید و شروع کرد حرف زدن با دخترم ...بعد دخترم بهش گفت آقا گاوا چی میخورن راننده گفت علف میخورن عمو..دخترمم نگاه من کرد گفت علف چیه مامان؟؟ راننده گفت سبزی ...

دخترمم گفت عععه بابامم سبزی میخوره😂

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز