دو سال واقعا روابطمون افتضاح شده ولی جدیدا روابط احساسیمون عاطفی مون بشدت کم شده مثل پو تا همجنس داریم فقط زن کی میکنیم ی روز خوبیم ی روز دعوا تا سه روز قهر وقتی قهریم اصلا نمیتونم کارا وجیزا ک میخام بگم انجام بدم واسه همین ملا از زنذکی افتادیم جای خوابمون مثلا یکیه ولی سه نفر وسطمون میخابن اصلا حس میکنم غریبه اس اصلا زندگی واسم جذاب نیس افسرده شدم همش به زن شوهرا. اطرافم نگاه میکنم بخدا جاریم بیست ساله زندگی کردن شوهرش همش مواظبش مریض کار نکنه یا ی ساعت تو اتاق با هم باشیم به زنش میگه کجایی تحویل نمیگیری خواهرم زندادشم همه دقت میکنم از من بهترن شاید ده روز حتی ب حرف زن شوهری یا دستمون بهم نخوره از نظر مالی هم ک ساپورت نیستم خسته شدم به همه حسودیم میشه جرات نمیکنم بعش حرفام بزنم همش انکار دعوا داره البته ی سال و نیم معتاد میگه سردیم بخاطر اعتیاد قبل آتیش بود ولی برادر شوهرم معتاد خیلیا دیگه یعنی زناشون اینهمه اذیت میشن نیاز عاطفی شدید دارم خسته شدم ازش چکار کنم واقعا وضعیت درست شه