2777
2789
عنوان

نامزدی

525 بازدید | 19 پست

سلام دوستان شبتون بخیر هر کس چیزی میدونه توروخدا کمکم کنه، من 9 ماهه نامزد کردم قبلش با هم به مدت 1 سال دوست بودیم توی این یک سال هیچ بحثی با هم نداشتیم الان چند ماهه سر کوچک ترین چیزا نامزدم ناراحت میشه و بحث میکنیم البته خیلی فشار کاری روش هست ولی خیلی نگرانم خیلی هم دوسش دارم دلم نمیخواد رابطمون خراب بشه خیلی درکش میکنم خیلی کوتاه میام ولی امشب گفت کارات اذیتم میکنه با اینکه خیلی مراعات میکنم ولی دلم گرفت نیاز دارم با یکی حرف بزنم بخاطر همین اومدم اینجا آیا به مرور بحثامون کمتر میشه؟ اگر کسی تجربه داشته خواهش میکنم کمکم کنه 

آره تا شناخت پیدا کنید رو هم با اخلاق های هم کنار میاین

خدایـــــــــــــا؛ بابت هر شبی که بی شکر تو سر بر بالین گذاشتم بابت هر صبحی که بی سلام به تو آغازش کردم بابت لحظات شادی که به یاد تو نبـــــودم بابت هر گره که به دست تو باز شد و من به شانس نسبتش دادم بابت هر گره که به دستم کور شد و تو را مقصر دانستم بابت همه گناهانی که مرتکب شده ام و همه گناهانی که بعدامرتکب میشوم مرا ببخش و گنهانم را به نیکی تبدیل فرما ای کریم

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

ببین عزیزم هچکس جای تو نیست ما که زندگیتو ندیدیم که نظر بدیم همه میان با توجه به تجربه و شرایط خودشون نظر میدن بهتره واسه مسائل مهمه اینچنینی بری مشاوره

همه ی ما یک انشرلی درون داریم مه برای تک تک ارزوهایش پوستش کنده شده ولی از خود راضی هست🤗

عزیزم زندگی متاهلی سخت تر از دوستیه و فشار رو هر دو طرف بیشتره...‌باهاش صحبت کن و مسائل بینتونو حل کنید‌.باید خیلی واضح و روشن ک با استفاده از جملات درست احساست و بهش بگی.کلا دوران نامزدی و عقد نسبت و زمانی ک میرین سر خونه زندگی کمی سخت تره از نظر من

قبلا به اجبار با اقوام نامزد کردم یه هفته بعد ریختم بهم ولی الان رابطمون عاشقانه شروع شده دوست داره همش در کنارش باشم از اون طرف پدرم سنتیه یه خورده سر رفت و آمد با نامزدم زیاد بحثمون میشه بحثای ریز دیگه هم که جای خود

باید ببینی علت بحثا چیه،ریشه ای باشه نه حل نمیشه،ولی خب تو نامزدی بحثا کوچیک هست کلا،ببین اونم دوستت ...

اره خیلی همو دوست داریم ولی قبلا از کنار موردای کوچیک راحت میگذشت الان بزرگشون میکنه 

جفتتون چندسالتونه ؟؟؟؟

باید رفتارها صحبت هاتو کاملا کنترل کنی نذار از خونه اومدن و از کنارت تو بودن خسته بشه گاهی ما خانم ها باید سکوت کنیم 

نمیدونم منظورت از مراعاتشو کردن یعنی چی کاش بیشتر توضیح میدادی یا این که شوهرت گفته از کارات خسشته شدم مثلا چه کارایی

من برج 8 سال 1401 عقد کردم - حتما تا برج 8 سال 1402 جهیزیم جور شده و عروسی کردم -تا برج 8 سال 1403 خونه خودمونو خریدیم و از مستاجری راحت میشیم حتما - تا برج سال 1404 یه نی نی خوشملم میارم که زندگیم طعم خوشی جدیدی بگیره ان شاالله - تا برج 8 سال 1406 هم برای فسقلم یه داداش یا آبجی خوشمل میارم که تنها نباشه   
جفتتون چندسالتونه ؟؟؟؟ باید رفتارها صحبت هاتو کاملا کنترل کنی نذار از خونه اومدن و از کنارت تو بودن ...

من 22 سالمه نامزدم 25 سالشه، منظورم از مراعات کردن اینه که وقتی ناراحته یا عصبانیه هیچی نمیگم و کوتاه میام حتی اگر من مقصر نباشم، بخاطر گرونی خیلی کم توقع برخورد میکنم، اگر اون کاری کنه که مقصر باشه من ندید میگیرم و حتی درموردش صحبت هم نمیکنم ولی اون چیزای کوچیکو بزرگ میکنه، این که میگه از کارام خسته شده اینه که پدرم نمیزاره شب خونشون بمونم و به رفت و امد زیاد گیر میده و نامزدم میگه تو هیچ تلاشی نمیکنی که بفهمم میخوای کنارم باشی و هیچ اشتیاقی نشون نمیدی. 

 از یک طرف هم ما و هم نامزدم از لحاظ پوشش و حجاب توی یه سطح هستیم ولی وقتی توی جمع با عموهام دست میدم و روبوسی میکنم ناراحت میشه میگه چرا بهشون نمیفهمونی که تو متاهلی در صورتی که وقتی اون با خاله و عمه روبوسی میکنه من ناراحت نمیشم.

 مورد سوم اینه که من خیلی بدنم کبود میشه وقتی دستم یا پام میخوره به یه جا سریع کبود میشه و نامزدم ناراحت میشه باز سر اینا بحثمون میشه، اینا موردایی هستن که خیلی با هم بحث میکنیم سرشون  

من 22 سالمه نامزدم 25 سالشه، منظورم از مراعات کردن اینه که وقتی ناراحته یا عصبانیه هیچی نمیگم و کوتا ...

یکم اروم باش عزیزم ذهنتو زیاد درگیر کردی و خیلی حساس شدی زیاد داری بهشون فکر میکنی و این فقط تورو کسل تر بی رمق تر و بی هدف تر میکنه 

همه اینایی که گفتی با زیرکی میتونی حلشون کنی به شرط این که اولخودت بخای دوم دیگه با فکر کردن زیاد بهشون خودتو اذیت نکنی

من برج 8 سال 1401 عقد کردم - حتما تا برج 8 سال 1402 جهیزیم جور شده و عروسی کردم -تا برج 8 سال 1403 خونه خودمونو خریدیم و از مستاجری راحت میشیم حتما - تا برج سال 1404 یه نی نی خوشملم میارم که زندگیم طعم خوشی جدیدی بگیره ان شاالله - تا برج 8 سال 1406 هم برای فسقلم یه داداش یا آبجی خوشمل میارم که تنها نباشه   
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز