طلاق

اونم التماس کرد برم پیش روانشناس هردومونبریم  عین سگ شده بودم داد میزدم روانی مادرت طلاق ام بده ماشین به نام منه آپارتمان به نام منه برو بیرون درحالی که با پول خودش خریده بود الان میرم پیش روانپزشک حتی بهش گفتم دارو میخرم الان بخدا آروم هستم میکه خیلی خسته ام دیکه از عمرم چیزی نمونده میخوام آرام اش داشته باشم تنهام بزار همه چی بهت میدم 

الان برگشتم خونه بابام اونقدر سرکوفت می‌شنوم میکن روانی همه پسر میکه مظلوم هست تو چکارش کردی فقط میکه آرام اش داشته باشم می‌کن لیاقت تو یه شوهر دست به زن بود فقط خونه مامانم کار میکنم میکم غلط کردم خونه شوهرم فقط داد میزدم اونقدر با ملایمت باهام حرف میزد تا اروم بشم هر جیز بهونه میکردم . خانواده ام وسایل بچه دیدن  مسخره کردن گقتن تو لیاقت مادر شدن نداری این اداها درنیار گفتن یبارم ببینیم وسایل خریدی اتیش میزنیم تو دیونه هستی ماهم پدر ومادریم تحمل میکنیم.من واقعا روانی هستم یا میرم تيمارستان خودم بستری میکنم یا خودکشی .

عین سگ پشیمونم بقران دکتر رفتم قرص میخورم آروم شدم الان دوسال خونه بابام فقط کار میکنم هیج دادی هم نمیکنم اصلا خونه پدرم اونجوری نبودم خونه شوهر به زور پیدا کردم چی شده بود سگ شده بودم واقعا چرا سگ شده بودم نمیدونم 

فعلا وکیل گرفتم کشش بده دوسال الان کش میدیم خاک تورم تو این ۵ سال نذاشتم بچدار بشم اینقدر عاشق بچه بودم میگفتم طلاق میکیرم این طلاق لعنتی چه کلمه بود افتاده بود مغزم من واقعا روانی ام باید منو زنجیر ببندند

واقعا یعنی جای امیدی هست برگرده .شاید خیلی هوامو داشت منم خودم زدم به روانی بودن پدر ومادرم سختگیرن

مشاور نمیره میکه مشاور من اول ازدواج گفتم باهم بریم نرفتی گفتی روانی مادرت هست من همه کار باهات کردم آروم بشی نشدی این دادگاه لعنتی اونقدر طلاق اس ن میگیرن میکم شما بفرستید پیش مشاور میکن طبق این بند طلاق شما نمیشه منظورش فکر کنم مهریه میده نمیشه آورده کلید ماشین و آپارتمان داده دادگاه گفته پیش من ۵ سال اذیت شده نتونستم آروم اش بدم طلاق بگیر راحت زندگی کن خیلی میسوزم آتیش گرفتم

نکو دارم میسوزم آتیش گرفتم دست خودم نبود دیونه ام دیونه ام دیونه زنجیری میفهمی میرم تيمارستان فکر کنم اونجا هم نگه ندارن