2777
2789
عنوان

ماجرای باردار شدن تا بارداری و زایمان من😍💕

| مشاهده متن کامل بحث + 8191 بازدید | 145 پست

ا صبح از درد نخوابیدم 

مسکن هم نداشتیم

شوهرمو ۷ صبح بیدار کردم گفتم بره برام شیاف دیکلوفناک بگیره که دردم اروم بشه و منو ببره خونه مامانم

تا برسم دردم اروم شد شوهرم اومد صبحانه خورد و رفت

خیلی جو بدی بود همه ناراحت بودن

بدترین دردای عمرم رو کشیدم تا خونریزیم تموم بشه

من خیلی ادم پر تحملی ام

اثرات شیاف که میرفت از درد زمینو گاز میزدم

به لک بینی ک افتادم دکتر گفت برم سونو تا بقایا نمونده باشه

خداروشکر چیزی نبود

همش دعا دعا میکردم کورتاژ لازم نشم

خیلی روزا برام سخت میگذشت

اواسط شهریور بود که سقط کردم

دیگه تصمیم گرفتم کلا دکتر رفتن رو بیخیال بشم

اصلا برام دیگه مهم نبود هیچی

زدم به در بیخیالی

بعد سقط پریودم بهم ریخت ولی همچنان دکتر نرفتم

عشق مثل روشنی ماه با تو میرسه از راه…✨❤️👼🏻🧿

آبان ماه شد 

تصمیم گرفتیم بریم یه سفر استانبول

شوهرم میدید چقدر روحیم داغونه 

بنده خدا هرکاری میکرد حال من بهتر بشه

رفتیم یه سفر دونفره و کلی خوش گذشت

دیگه کاملا از فکر بچه بیرون اومده بودم 

همون ماه چند تا جشن  و مراسم داشتیم کلا درگیر اونا بودم

اول آذر ماه بود پریود شدم 

تصمیم گرفتم اقدام کنم ولی بدون هیچ دارو و دکتری

چند روزی از موعدم گذشته بود 

دلدردای وحشتناک داشتم ولی پریود نمیشدم

بعد از سقط پریودام بهم ریخته بود اهمیتی نمیداپم 

دی ماه بود

رفتیم پیست ابعلی

به حدی دلدرد داشتم مسکن خوردم رفتم

اونجا رفتیم کلی برف بازی کردیم حتی چند بار بدجور خوردم زمین

شبش که برگشتیم

به شوهرم گفتم بیبی چک بخر

گفت فکر کنم بیبی چکات جمع میکردی تا الان یه گونی شده بود ولی باشه بازم میخرم

اون شب اصلا خوابم نبرد

تا صبح بیدار بودم


ساعت چهار و نیم صبح بود دوتا بیبی داشتم گقتم بزار یکیشو بزنم

بیبی رو استفاده کردم و گذاشتم کنار 

یک دقیقه اینا گذشت نگاهش کردم هنگ کردم

در کمال ناباوری دوخط پررنگ افتاده بود

هم خوشحال شدم

هم یه استرس بدی افتاد به جونم بخاطر اون تجربه تلخ…

عشق مثل روشنی ماه با تو میرسه از راه…✨❤️👼🏻🧿

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

شوهرمو بیدار کردم نشونش دادم

بنده خدا خیلی خوابالو بود

گفت مرسی و خوابید🤣🤣

همون موقعها بیبی چکو عکسشو فرستادم برای مامانم اونم دید کلی خوشحال شد

فرداش سرشب باز اونیکی بیبی چکو زدم مطمین بشم

اصلا باورم نمیشد

بازم مثبت شد

صبحش رفتیم کله پاچه زدیم و رفتم ازمایش😁

خیلی نگران عدد بتا بودم تا ظهرش از استرس دست و پام یخ بود

جوابش پیامک شد برام

عددش ۷۳۴ بود

نسبتا خیالم راحت شد

😍

رفتم دکتر چک کرد و تو مطب سونو که کرد ساک بارداری رو دید

خوشحال بودم

ولی همچنان استرس سقط باهام بود

برای اخر دی ماه که نزدیکای تولدمم بود

وقت سونوی قلب داشتم

روز سونوی قلب از استرس قلبم تو دهنم بود

عشق مثل روشنی ماه با تو میرسه از راه…✨❤️👼🏻🧿
دوستان ی لایک کنید لاقل بدونم چند نفر دارن میخونن😬

من هستم بگو عشقمممم

1/11/11بهترین تاریخ عمرم بیبی چکم شب تولد امام جواد(ع)مثبت شد خدایا هزاران بار شکرت هیچ زنی در انتظار بچه نمونه و دامنش سبز بشه الهی آمین   1/12/1 صدای قلبشو شنیدم خدایاشکرت.2/1/6 سونو دادم دکتر گفت کاملا سالمی و گل دختری نفس مامان عاشقتم پرنسسم .گل دخترم ۲۷شهریور اومد بغلم،النای من عاشقتم دخترقشنگم

دکتر همینکه دستگاه رو چرخوند

ازم پرسید سقط داشتی

قلبم ربخت

گفتم حتما قلب پیدا نمیکنه که اینطور گفت

در عرض چن صدم ثانیه غم عالم ریخت تو دلم

یهو صدای قلبشو گذاشت 

اصلا باورم نمیشد

بغضم گرفت ۷ هفته و ۳ روز بودم و همه چیز عالی بود

از بعد سونوی قلب تهوعام شروع شد🤢

البته خفیف بود و وقتی هوا تاریک میشد تهوع سراغم میومد

از کباب و گوشت چرخکرده متنفر شده بودم

دکترم گفته بود استراحت نسبی داشته باش

بعد سونو قلب دیگه خیالم راحت شده بود و کارامو میکردم 

حدود ۱۰ هفتم بود داشتم ظرف میشستم

یهو حس کردم ی چیزی ازم اومد

سریع رفتم ببینم چیه

نگا کردم دیدم کلی خون …😥

عشق مثل روشنی ماه با تو میرسه از راه…✨❤️👼🏻🧿
دکتر همینکه دستگاه رو چرخوند ازم پرسید سقط داشتی قلبم ربخت گفتم حتما قلب پیدا نمیکنه که این ...

یاخدا

1/11/11بهترین تاریخ عمرم بیبی چکم شب تولد امام جواد(ع)مثبت شد خدایا هزاران بار شکرت هیچ زنی در انتظار بچه نمونه و دامنش سبز بشه الهی آمین   1/12/1 صدای قلبشو شنیدم خدایاشکرت.2/1/6 سونو دادم دکتر گفت کاملا سالمی و گل دختری نفس مامان عاشقتم پرنسسم .گل دخترم ۲۷شهریور اومد بغلم،النای من عاشقتم دخترقشنگم

حس کردم قلبم دیگه نمیزنه

داشتم سکته میکردم اصلا دیگه طاقت سقط نداشتم

خصوصا که صدای قلبشم شنیده بودم

اون شب تا صبح خوابم نبرد 

از شانس آخر هفته بود و دکتر هم نبود

با چن تا دکتر تلفنی صحبت کردم و نظرشون این بود که همین که درد ندارم خودش نشونه خوبیه و خلاصه به سختی اون چند روز گذشت برام 

اصلا خواب راحت نداشتم مدام کابوس میدیدم

استراحت مطلق شدم از جام تکون نخوردم چند روز 

تا اینکه یکشنبه شد رفتم پیش دکتر

عشق مثل روشنی ماه با تو میرسه از راه…✨❤️👼🏻🧿

موقعی که میخواست سونو کنه ضربان قلبم رفته بود رو هزار 

فکر میکردم قلبش ضربان نداره

اون چند دقیقه تو مطب دکتر برام چند سال گذشت

ضربان قلبش رو پیدا کرد😍

گفت جنین خوبه ولی دور جفتت رو خون گرفته علتش مشخص نیست احتمالا هماتوم بوده و خونریزی کرده

برام تاریخ داد چند روز بعدش برم غربالگری اول

دیگه نسبتا خیالم راحت شده بود

دوهفته ای موندم خونه مامانم چون همچنان شدید لک بینی داشتم و میخوابیدم کلا 

رفتم ان تی 

میدونستم تو ان تی جنسیت رو احتمالی میگن

خواستم وقتی کارش تموم شد بپرسم

همینکه دستگاه رو چند ثانیه چرخوند

به کسی که نتایج سونو رو مینوشت گفت بنویس جنین mall😍🥺

فهمیدم پسره😍خیلی خوشحال شدم

ولی باز مطمین نبودم تا آنومالی هم تاییدش کرد

خداروشکر همه چیز خوب بود 

از ۱۶ هفته حرکاتش حس میکردم 

روزا به سرعت میگذشت و بارداری با تموم سختیا و چالشاش برام قشنگ بود و پر از حس خوب 

اما همچنان استراحت بودم همه چیز برام ممنوع بود

فقط چند باری برای خرید سیسمونی رفتم با مامانم

خیلی حس خوبی بود خرید برای نینی

خیلی کنجکاو بودم ببینم چه شکلیه😍

تو کشمکش انتخاب اسم بودیم 😁

صدتا اسم انتخاب کردیم

اخرم اسمی انتخاب شد  که تو گزینه هامون نبود🤣

عشق مثل روشنی ماه با تو میرسه از راه…✨❤️👼🏻🧿

تصمیم داشتم سزارین کنم به‌شدت از طبیعی میترسیدم

با دکترم صحبت کردم فهمیدم دیگه اون بیمارستانی که مد نظرم بود نمیره☹️میخواستم برم بیمارستان نیکان اقدسیه

دکترم طرف قرارداد با بیمارستان مادران و مردم بود 

به فکر افتادم هفته های آخر دکترم رو عوض کنم 

تازه نظرش این بود که اگر طبیعی باشی بهتره 

دیگه مصمم تر شدم رو عوض کردن دکتر 

۳۰ هفته که شدم سونوی تخمین وزن جنین داشتم

رفتم خداروشکر همه چیز گفت خوبه

یه لحظه عکسش رو سه بعدی کرد دیدم 😍😍

دستش بغل گوشش بود

دلم ضعف رفت 

اصلا باورم نمیشد واقعیه😍😍

با نتیجه سونو رفتم دکتر

دکتر گفت چرا انقدر آب کیسه آبت زیاده؟؟

گفتم یعنی چی مگه مشکلی داره؟؟

گفت ببین نمیخوام نگرانت کنم

ممکنه بخاطر دیابت بارداری باشه

ولی من تو ازمایشای قبلی دیابتم اوکی بود 

ممکنه هم جنین دچار ارترزی مری باشه 😳

عشق مثل روشنی ماه با تو میرسه از راه…✨❤️👼🏻🧿

اسی ممنون از داستانت خدا ان شاالله برای هم حفظتون کنه،صدای قلب جنین و سالم بودن بارداری رو از هفته چندم میشه فهمید؟

خششش خش خش خش                         چیه خب امضا کردم دیگه  آقا ببخشیدا ولی تو کتم نمیره چند سال اینجا عضو باشین ولی تعداد تاپیکاتون صفر باشه،ناقلاها نکنه یه شخصیت دیگه با یه کاربری دیگه و هزارتا تاپیک دارین🤪🤪من اصلا مشکلی ندارم با اینکه کسی تو تاپیکام بگرده و راستش اصلا درک نمیکنم چرا خیلیا مشکل دارن با این موضوع😇
اسی ممنون از داستانت خدا ان شاالله برای هم حفظتون کنه،صدای قلب جنین و سالم بودن بارداری رو از هفته چ ...

۸هفته

1/11/11بهترین تاریخ عمرم بیبی چکم شب تولد امام جواد(ع)مثبت شد خدایا هزاران بار شکرت هیچ زنی در انتظار بچه نمونه و دامنش سبز بشه الهی آمین   1/12/1 صدای قلبشو شنیدم خدایاشکرت.2/1/6 سونو دادم دکتر گفت کاملا سالمی و گل دختری نفس مامان عاشقتم پرنسسم .گل دخترم ۲۷شهریور اومد بغلم،النای من عاشقتم دخترقشنگم

گفتم یعنی چی

گفت یعنی نمیتونه قورت بده چیزی رو راه مریش بسته اس

گفتم خب چطور میشه

گفت اگر همچین مشکلی باشه بعد تولد جراحی میشه

حس کردم دنیا رو سرم خراب شد 

همونجا کلی گریه کردم

دکتر مدام میگفت اینا همه احتماله ولی من وظیفه دارم به مریض بگم اینارو نگه نگفتی

گفتم آخه من آنومالی دادم همه چیز خوب بود😢

گفت یسری مشکلات دیر تشخیص داده میشن 

نظرش این بود برای هفته آینده که میشم ۳۱ هفته

یه آنومالی مجدد برم انجام بدم

اصلا نمیتونم بگم با چه حالی برگشتم خونه

اومدم خونه سرچ کردم راجع به ارترزی مری

نوشته بودن ک اینجور بچه ها با مشکلات دیگه ای مثل مشکلات قلبی دنیا میان و کلی اذیت میشن

دلم خون بود

به هیچکس نگفتم دکتر بهم اینطور گفته

از درون داشتم داغون میشدم

عشق مثل روشنی ماه با تو میرسه از راه…✨❤️👼🏻🧿
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792