2777
2789
عنوان

ماجرای باردار شدن تا بارداری و زایمان من😍💕

| مشاهده متن کامل بحث + 8191 بازدید | 145 پست

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

آخرش اسمش چی شد؟ 

اقا سام

مد شده مینویسن همسرم فلان شغل خودم فلان شغل سوال دارید بپرسید منم شوهرم سوپر مارکت داره منم خوراکی خور هستم سوالی درمورد خوردن و خوراکی داشتید در خدمتم🍬🍫🍦🍩🍭

همش میگفتم خدایا اینهمه خوشحالی رو خرابش نکن خودت دادی فقط صحیح و سالم باشه هیچی نمیخوام دیگه ازت🥺

خلاصه دوباره رفتم سونو

از وقتی رفتم نشستم تو مطب تا نوبتم بشه گریه کردم

به دکتر سونو گفتم که اینطور شده

انومالی مجدد انجام داد برام

گفت کاملا سالمه جنین همچین مشکلی اگر بود تو انومالی تشخیص میدادم

هی بهش میگفتم توروخدا با دقت ببین😬

خلاصه خیالم رو بابت سلامت بچه راحت کرد

یه نفس راحت کشیدم

خیلی از دکتره لجم گرفته بود 

اون حق نداشت یه زن باردار رو اینطور بترسونه

دیگه نرفتم پیشش

از مدتها قبل چون تصمیم داشتم دکترم رو عوض کنم برای زایمان

تحقیق کرده بودم راجع ب دکتر و بیمارستان

ولی خب سخت میگرفتن سزارین رو

تصمیم گرفتم با دکتر میر زنده دل تو بیمارستان نیکان غرب زایمان کنم

زنگ زدم از مطبش راجع ب سزارین پرسیدم وقتی فهمیدم انجام میده نوبت گرفتم و رفتم پیشش

نظرش این بود ک دیابت پنهان دارم و علت زیادی  کیسه آب همینه 

آب کیسه آبم حداکثر نرمال بود

هفته های اخر هم با استرس گذشت

چون اب کیسه ابم خیلی زیاد بود 

و طبق گفته های سونو وزن جنین هم زیاد بود

دکتر میگفت ممکنه به یه خم شدن کیسه ابم پاره بشه و باید خیلی مراعات کنم

هفته های اخرمم باز با استرس گذشت

عشق مثل روشنی ماه با تو میرسه از راه…✨❤️👼🏻🧿

اتاق پسرم رو چیده بودم و هر روز کل لباساشو میریختم و نگاه میکردم

سعی میکردم از اخرین روزای دونفریمون لذت ببرم چون میدونستم دلم تنگ میشه برای این روزا😍

حدودای ۳۴ هفته بودم که رفتم عکس بارداری گرفتم

روزا به سرعت میگذشت

دوست داشتم ۲۵ /۵ تاریخ زایمانم باشه

دکتر نظرش این بود اون روز بیمارستان خیلی شلوغه 

برای ۵/۲۹  بهم نامه داد برای زایمان 

میشد روز شنبه

شب قبلش از ذوق و استرس خوابم نمیبرد 

کلی آرایش کردم موهامو اتو کشیدم وسیله هارو اماده گذاشتم

ساعت ۶ و نیم راه افتادیم

کلی فیلم و عکس گرفتم موقع رفتن😁

قرار بود ۷ زایمانم باشه

با حساب اینکه احتمالا دیرتر راه باشه زایمانم

ساعت ۷ تازه راه افتادیم😬

تا بریم دنبال مامانم و برسیم شد ساعت ۸

رسیدم یه بیست دقیقه ای درگیر روال پرونده و اینا بودیم

سریع بردنم بالا

گفتن دکتر خیلی وقته منتظرمه اتاق عمل

سریع به ان اس تی ازم گرفتن و امادم کردن

یه استرس وحشتناکی گرفتم

فکر میکردم طول بکشه

اصن فکرشم نمیکردم انقدر سریع ببرنم

با فیلمبردار که تو همون بخش بود هماهنگ کردیم

که فیلمبرداری انجام بده

ب سرعت یه فیلم کوتاه قبل زایمان گرفت ازم و رفتم اتاق عمل

جو اتاق عمل عالی بود 

استرسم خیلی کم شد 

بیحسی رو انجام دادن برام اصلا درد نداشت

سوند روهم برام بعد بیحسی گذاشتن

از استرس و هیجان ضربان قلبم خیلی بالا رفته بود 

مدام حالت تهوع داشتم حین عمل

عشق مثل روشنی ماه با تو میرسه از راه…✨❤️👼🏻🧿

صدای گریه اش رو که شنیدم گریه کردم 

عجیب ترین حس دنیارو داشتم 

اصلا باورم نمیشد بچه من باشه 

هیچ صدایی نمیشنیدم دیگه فقط صدای گریه اش مثل یه صدای مبهم تو گوشم بود دکتر گفت وای چقد شبیه خودته😍از بالا یه لحظه نشونم داد برای چن ثانیه

یه پسر ریزه میزه دهنشو باز کرده بود با تمام توان داشت 

گریه میکرد😁

بردنش تمیزش کنن

من حین عمل همه چیز حس میکردم فقط درد نداشتم

از دکتر پرسیدم بچه ام ریزه 

گفت آره ریز ولی خداروشکر سالم و خیلی هوشیاره 

تمیزش کردن اوردن نشونم دادن 

صورت کوچولوش مث برف سفید بود خیلی ناز بود قلبم رفت براش🥺🥺

چند دقیقه بعد بخیه و اینا انجام دادن منتقلم کردن ریکاوری

کاملا هوشیار بودم اونجا درد خاصی حس نمیکردم

فقط خیلی سردم بود پسرمو یه خانومی اورد گذاشت رو سینم شیر بخوره🥺😍شکل فندق بود اصلا دوست نداشتم ازم جداش کنن

یه پرستار اومد با یه کمربند کشی بچه رو فیکسش کردم رو سینم تا از ریکاوری برم بیرون بغلم بود

از ریکاوری ک رفتم بیرون شوهرمو دیدم

قبل از من بچه رو دیده بود

گفتم دیدی چقدر خوشگله 😍

ازم پرسیدن پمپ درد میخوای یا نه 

قبلش گفتم نمیخوام

به ی پرستار گفتم الان پمپ درد بخوام میارین گفت اره برو اتاقت اماده میکنیم برات میاریم

رفتم بخش مامانم و مادرشوهرم اومدن 

همه معتقد بودن خیلی شبیه خودمه😍

کم کم سرم داشت باز میشد ولی دردم شدید نبود به اون صورت قابل تحمل بود

کلا زایمان راحتی داشتم خداروشکر حالم خیلی خوب بود

دکترم دستش خیلی سبک بود 

اولین بار خودم بی کمک پاشدم راه رفتم

فرداش هم اومدن اتاقمونو دیزاین کردن عکاسی و فیلمبرداری کردیم و  به سلامتی هردو  مرخص شدیم 

و امیرسام کوچک ما به تاریخ ۲۹ مرداد ۱۴۰۱ توسط دکتر سارا میر زنده دل تو بیمارستان نیکان غرب دنیا اومد بغلمون😍😍😍

الانم ۶ ماهشه و کلی شیطونه😍😍

پایان😁

عشق مثل روشنی ماه با تو میرسه از راه…✨❤️👼🏻🧿
سوالی اگر بود در خدمتم😁

ای جان خدا حفظش کنه  

دلم پیک نوروزی رو که شب ۱۳ بدر می‌نوشتیم رو خواست🥲دلم بعد از ظهر سرد پاییزی زیر لحاف موقع تماشای فوتبالیست ها و آنشرلی رو خواست 🥲دلم لوکیشن فیلم پدر سالار و قصه های مجید و خواست بشینیم تو ایوان مشغول چای خوردن باشم رو خواست🥲دلم کوچه بچگی مو خواست کنار دوستام وسط بازی لی لی و کش بازی و گرگم به هوا رو خواست🥲دلم مهمونی خونه مادربزرگ تو حیاط و غذاهای ساده و رنگین و صفا و صمیمیت و خواست🥲دلم نقل و نخود کشمش و صد ریالی مادر بزرگ و خواست دلم پول زیر جوراب مامانم و خواست 🥲دلم ذوق و شوق بچگی واس لباسای عیدمو خواست کنار خواهرم 🥲دلم موی سیاه و چهره شاد و سرحال مامان و بابامو خواست 😙🥲     ( شماهم دلتون خواست 🥺🥺🥺🥺🥺🥺)   ای خدایا تا ابد ما دلمون بچگی صاف و ساده مون رو میخاد کاش یه دکمه بود چاره اش 🥲🥺

استارتر عکس سیسمونی و خودش رو بزار 

دلم پیک نوروزی رو که شب ۱۳ بدر می‌نوشتیم رو خواست🥲دلم بعد از ظهر سرد پاییزی زیر لحاف موقع تماشای فوتبالیست ها و آنشرلی رو خواست 🥲دلم لوکیشن فیلم پدر سالار و قصه های مجید و خواست بشینیم تو ایوان مشغول چای خوردن باشم رو خواست🥲دلم کوچه بچگی مو خواست کنار دوستام وسط بازی لی لی و کش بازی و گرگم به هوا رو خواست🥲دلم مهمونی خونه مادربزرگ تو حیاط و غذاهای ساده و رنگین و صفا و صمیمیت و خواست🥲دلم نقل و نخود کشمش و صد ریالی مادر بزرگ و خواست دلم پول زیر جوراب مامانم و خواست 🥲دلم ذوق و شوق بچگی واس لباسای عیدمو خواست کنار خواهرم 🥲دلم موی سیاه و چهره شاد و سرحال مامان و بابامو خواست 😙🥲     ( شماهم دلتون خواست 🥺🥺🥺🥺🥺🥺)   ای خدایا تا ابد ما دلمون بچگی صاف و ساده مون رو میخاد کاش یه دکمه بود چاره اش 🥲🥺

استارتر عکس سیسمونی و خودش رو بزار 

گزاشت منم بلایک 

مد شده مینویسن همسرم فلان شغل خودم فلان شغل سوال دارید بپرسید منم شوهرم سوپر مارکت داره منم خوراکی خور هستم سوالی درمورد خوردن و خوراکی داشتید در خدمتم🍬🍫🍦🍩🍭

حالا عکس نی نی بذار

1/11/11بهترین تاریخ عمرم بیبی چکم شب تولد امام جواد(ع)مثبت شد خدایا هزاران بار شکرت هیچ زنی در انتظار بچه نمونه و دامنش سبز بشه الهی آمین   1/12/1 صدای قلبشو شنیدم خدایاشکرت.2/1/6 سونو دادم دکتر گفت کاملا سالمی و گل دختری نفس مامان عاشقتم پرنسسم .گل دخترم ۲۷شهریور اومد بغلم،النای من عاشقتم دخترقشنگم
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز