از روز پنج شنبه پام از مچ تا رون کامل تو گچ هست زانوم شکسته
عقد هستم
من نمیدونستم پام شکسته از درد پام مادرم رسوندم بیمارستان و بعد عکس گرفتن مشخص شد شکسته زانوم از دو ناحیه
دکتر گفت راه نرو اصلا و برای سرویس بهداشتی هم از واکر کمک بگیر منم زنگ زدم همسرم که میای دنبالم که گفت نمیتونم کار دارم و...منم ناراحت شدم هیچی بهش نگفتم فقط گفتم باشه
از اون روز که نیومد حتی بهم سر بزنه به کنار،رفته مسافرت و اصلا براش اهمیت نداشتم و امروز بهش گفتم تو که بندر هستی برام چند تا چیز آرایشی بگیر از یه مارک خاص اخه اینجا گیرم نمیاد
قبل رفتنش هم گفتم بیا ببینمت بعد برو اما گفت دیگه وقت نمیشه بازم دلم شکست اما بحث نکردم چون حوصله نداشتم باهاش بحث کنم
کلی خرید کرده اما دو قلم وسیله برا من نگرفته
این چند روزه حتی زنگ نمیزد حالمو بپرسه همش خودم زنگش میزدم
دیگه حالم بهم میخوره از خودم
خونه نشین شدم حوصلمم سر میره هیچکسم نیست
الانم داره برمیگرده توی راهه
اما من انقدر ازش دلخورم حس میکنم دیگه اون حس عشق تو وجودم مُرده