2777
2789
عنوان

بودن یا نبودن مسئله این است؟!...

74 بازدید | 1 پست

بخاطر رسم و رسومات غلط خانواده مجبور شدم ازدواج کنم، با کسی که نه دوسش داشتم نه حتی شرایط نرمالی داشت از دار دنیا یه کارت پایان خدمت داشت و یه گواهینامه.حتی قیافه هم نداشت...دو سال اول روانی شدم و فقط میخاستم با جملات انگیزشی و رویا و فلان و بهمان کم نیارم و مقاوم باشم دو سال دوم درگیر دارو اعصاب شدم و از این دکتر به اون دکتر، شب نخوابی، استرس، بی اشتهایی و کم شدن وزن و انزوا ...



آپشنی ک اخیرا میبینم از چشمم دور مونده بی عرضگیه، زبون درازی خانواده همسر ، بی کلاسی و بی لولی ...سر یه معاشرت کوتاه دو دیقه ای کلی باید خجالت بکشم


اما مادرم خوشحاله ک بین هم سن و سالاش میتونه بگه دختر شوهر دادم حالا با چه کیفیت و چه رسوماتی مهم نیست...

پدرم فوت کرده و یادمه شب عروسیم اصلا خوشحال نبود و فقط به این فکر میکرد که یه نونخور کم شده...



الان هیچکس کنارم نیست تو کل عمرم آدما اومدن و رفتن و فقط تاثیرات منفیشون تو زندگیم پررنگه( قاعدتا پدر مادرم زحمت کشیدن برام ولی سرنوشتمم به بازی گرفتن)


لطفا بچه هاتونو بخاطر خودشون دوس داشته باشین اونا رو قربانی رسم و رسوم و عدم اعتماد  بنفس خودتون نکنین ...اگ نمیتونین قوی باشین و نمیتونین فداگاری کنین، یا اگه عقل ندارین(بلانسبت) اگ عاطفه ندارین لطفا لطفا بچه نیارین اگرم اوردین برین بررسی کنید اگ توانایی مشاوره دادن و تصمیم گیری ندارین با سرنوشت بچتون بازی نکنین.بیخود فک نکنین چون پدر یا مادر هستین یعنی یه پست مهم بهتون دادن و حق انتخاب و تصمیم گیری و دستور دادن دارین...بچه هاتونو تو سن کم تهدید نکنین فقط به این خاطر ک ازتون پیروی کنن.



الان من خیلی خیلی تنهام

خانوادم حمایتم نمیکنن مشکل مالی ندارم و شاغلم اما از لحاظ روحی نمیتونم با طلاق کنار بیام چون بشدت بی پشتوانه عاطفیم...فک و فامیلم مدام دنبال سوژن چند مورد معتاد بی شرف داریم ک دنبال طعمه میگردن و من هیچ راهی ندارم جز توکل به خدا ...برام دعا کنید خدا بهم توان بده یا ادامه بدم یا خاتمه ...فقط قوی و محکم پای تصمیمی ک میگیرم باشم




ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792