سلام میتونید تاپیکهای قبلیمو بخونین بعد باهام صحبت کنین ،خلاصه اینکه من شوهرم دوقطبیه و تا دلتون بخواد هر روز تحقیر توهین فحش و کتک و خیانت و .....
و همه فامیل و دوست و آشنا واقف ،
اما چون خواهرم مجرد بود و بچه م کوچیک بود نتونستم برگردم و اقدام به طلاق ،من پدرم فوت کرده و نمیخواستم بگن چون پدر هم نداره ،و خواهرش مطلقه ست خواهرم به خاطر من موقعیت ازدواجاشو از دست میداد،چون خیلی خوشگله و فکر میکردن که باید با شاه پریان ازدواج کنه،
خلاصه
بچه مم بزرگ شد و الان دیگه رفتارهای پدرش با من رو دید و قانع شد ،دیروز بعد از یه کتک حسابی که چشمم سیاه سیاه شده ،بالاخره اومدم خونه مامانم،و این زندگی از هم پاشید ،اصلا ناراحت نیستیم تشنج هم نداریم و آرومیم چون عیار از قبل مشخص بود،یه ماشین به اسم منه و پسرم پیش منه ،حالا ببینیم چطور میشه آینده ام ،من زندگیمو دوست داشتم و اصلا انتظار زیادی نداشتم فقط کمی احترام میذاشت بقیه شو تحمل میکردم اما احترام ندارم ندارم ،کل فامیلم مسخره ام میکردن که چرا موندی